شرح و تفسیر در معنی آنکه آنچه ولی کند مرید را نشاید

شرح و تفسیر در معنی آنکه آنچه ولی کند مرید را نشاید در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر در معنی آنکه آنچه ولی کند مرید را نشاید

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر اول ابیات 2603 تا 2615

نام حکایت : خلیفه که در کرم در زمان خود از حاتم طایی گذشته بود و نظیر نداشت

بخش : 16 از 32

مثنوی معنوی مولوی
داستان و حکایت

در روزگاران پیشین ، خلیفه ای بود بسیار بخشنده و دادگر ، بدین معنی که نه تنها بر قبیله و عشیره خود بخشش و جوانمردی می کرد . بلکه همه اقوام و قبائل را مشمول دلجویی و دادِ خود می ساخت . شبی بنابر خوی و عادت زنان که به سبب گرفتاری خود به کارهای خانه و تیمارِ طفلان و اشتغال مردان به مشاغل دیگر . تنها شب هنگام ، فرصتی بدست می آرند که از شویِ خود شکایتی کنند . زنی اعرابی از تنگیِ معاش و تهیدستی و بینوایی گِله آغازید و فقر و نداری شویِ خود را با بازتابی تند و جان گزا بازگو کرد . و از سرِ ملامت و نکوهش ، بدو گفت : از صفات ویژه عربان ، جنگ و غارت است . ولی تو ، ای شویِ بی برگ ونوا ، چنان در چنبر فقر و فاقه اسیری که رعایت این رسم و سنت دیرین عرب نیز نتوانی کردن . در نتیجه ، مال و مُکنتی نداری تا هرگاه مهمانی نزد ما آید از او پذیرایی کنیم . و حال آنکه از سنت کهن اعرابیان است که مهمان را بس عزیز و گرامی دارند . وانگهی اگر مهمانی هم برای ما رسد . ناگزیریم که شبانه بر رخت و جامه او نیز دست یغما و …

متن کامل حکایت خلیفه کریم تر از حاتم طایی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .

متن کامل ابیات 2603 الی 2615

2603) گر ولی زهری خورد نوشی شود / ور خورد طالب ، سیه هوشی شود

2604) رَب هَب لی از سلیمان آمده است / که مَده غیرِ مرا این مُلک و دست

2605) تو مکن با غیرِ من این لطف و جُود / این حسد را ماند امّا آن نبود

2606) نکتۀ لایَنبَغی می خوان به جان / سرّ مِن بَعدی ز بخل او مَدان

2607) بلکه اندر مُلک ، دید او صد خطر / مو به مو مُلکِ جهان بُد بیمِ سَر

2608) بیمِ سَر با بیمِ سِر با بیمِ دین / امتحانی نیست ما را مثلِ این

2609) پس سلیمان همّتی باید ، که او / بگذرد زین صد هزاران ، رنگ و بو

2610) با چنان قوّت که او را بود ، هم / موچِ آن مُلکَش فرو می بست دَم

2611) چون بر او بنشست زین اندوه ، گَرد / بر همه شاهانِ عالَم رحم کرد

2612) پس شفاعت کرد و گفت : این مُلک را / با کمالی دِه ، که دادی مر مرا

2613) هر که را بِدهی و بکنی آن کَرم / او سلیمان است و آن کس هم ، منم

2614) او نباشد بعدی ، او باشد مَعی / خود مَعی چه بوَد ؟ منم بی مُدّعی

2615) شرح این فرض است گفتن ، لیک من / باز می گردم به قصۀ مرد و زن

 

شرح و تفسیر در معنی آنکه آنچه ولی کند مرید را نشاید

گر ولی زهری خورد نوشی شود / ور خورد طالب ، سیه هوشی شود


فرضاََ اگر یک ولی یا یک انسان کامل ، زهری بخورد . آن زهر برایش در حکم انگبین و شهد است ولی اگر مرید مبتدی ، آن زهر را بخورد . دلش تیره می شود و هوش و فکرش تباه می گردد .

رَب هَب لی از سلیمان آمده است / که مَدِه غیرِ مرا این مُلک و دست


این درخواست که « خدایا مُلکِ عظیمی به من ارزانی فرما » تنها زیبنده مقام حضرت سلیمان (ع) است که از خدا درخواست نمود « پروردگارا مرا سلطنتی بخش و از پسِ من به کسی این قدرت و سلطنت را مده » [ اشاره است به آیه 35 سوره ص . « سلیمان گفت : پروردگارا مرا ببخشای و مُلکی ده که زیبنده کسی از پسِ من نباشد که تویی بسیار بخشنده » ]

– حضرت سلیمان (ع) فرزند داود (ع) یکی از پیامبران الهی است که نام او هفده بار در قرآن کریم یاد شده است . صوفیان ، حضرت سلیمان (ع) را مظهر اسم رحمان دانسته اند به جهت شمول و گستردگی حکومت او . زیرا همانطور که صفت رحمانیت حق تعالی شامل همه موجودات می شود . حکومت سلیمان (ع) نیز بر همه عالم بود . عوالم علوی و سفلی در تصرف ولایت او قرار داشت . طبق آیه ای که در بالا ذکر شد . سلیمان (ع) از حق تعالی چنان حکومتی می خواست که پس از وی کسی در خور آن نباشد . برخی این درخواست را نشان بخل گرفته اند در حالیکه پیامبران از هر گونه صفات ناروا منزّه هستند . ولی مولانا این مطلب را چنین تفسیر می کند که سلیمان به کمال رسیده بود و هیچ نوع مال و جاهی او را گمراه نمی کرد و هر کس که همچون سلیمان روح بزرگ داشته باشد چنین است ولی آنانکه از اوصاف سلیمانی محرومند در خور این مقام نمی شوند و

تو مکن با غیرِ من این لطف و جُود / این حسد را ماند امّا آن نبود


خداوندا ، این لطف و بخشش را بجز من در حق کسی مکن . این سخن مشابه و همانند حسد است ولی از روی بخل و حسادت نیست .

نکتۀ لایَنبَغی می خوان به جان / سرِ مِن بَعدی ز بخلِ او مَدان


نکتۀ لاینبغی را با جان و دل بخوان و اسرار مِن بعدی را از روی بخل و حسادت مخوان . [ دو کلمه لاینبغی و مِن بعدی اشاره است به آیه 35 سوره ص که در شرح بیت 2604 همین بخش ذکر شد ]

بلکه اندر مُلک ، دید او صد خطر / مو به مو مُلکِ جهان بُد بیمِ سَر


بلکه حضرت سلیمان در سلطنت ، صد نوع خطر دید و در سراسر پادشاهی جهان ، احساس خطر و هلاکت داشت .

بیمِ سَر با بیمِ سِر با بیمِ دین / امتحانی نیست ما را مثلِ این


در سلطنت ظاهری ، بیم از هلاکت جان و تن و دین است . و همانند سلطنت و دولت ، ما امتحانی دشوار نداریم . [ بیمِ سَر = خطر برباد رفتن سر . بیمِ سِر = ترس از اشتغال دل به امور دنیا . بیمِ دین = نگرانی از عمل خلاف شرع ]

پس سلیمان همّتی باید ، که او / بگذرد زین صد هزاران ، رنگ و بو


پس باید همتی همانند همت سلیمان داشت و مغرو و مفتون سلطنت دنیایی نگشت و از صد هزار جاذبه و کشش صوری گذشت و بدانها دل نبست .

با چنان قوّت که او را بود ، هم / موجِ آن ملُکَش فرو می بست دَم


با آن همه همت و قدرتی که سلیمان داشت ولی موج سلطنت دنیوی ، دهان او را بست و بر دلش اثر گذاشت . [ اشاره است به آیات 30 و 31 سوره ص . « آن گاه که اسبان بر سلیمان عرضه شدند . از فرط علاقه به تماشای اسبان ، از نماز باز ماند و خود را نکوهش کرد و گفت : علاقه اسبان را بر یاد خدا ترجیح دادم تا آنکه خورشید غروب کرد . برخی از امامیه در تفسیر این مطلب می گویند : « فضیلت نماز اول وقت از او فوت شد نه نفسِ نماز » ( مجمع البیات ، ج 8 ، ص 475 ) ]

چون بر او بنشست زین اندوه ، گَرد / بر همه شاهانِ عالَم رحم کرد


چون از این اندوه حضرت سلیمان غصه دار شد . پس نسبت به همه شاهان عالم مهربانی آورد .

پس شفاعت کرد و گفت : این مُک را / با کمالی دِه ، که دادی مر مرا


سلیمان شفیع شد و گفت : خداوندا این مُلک و چرچم را به کسی ده که به او کمال و عصمت داده ای . همانگونه که بر من عطا کردی .

هر که را بِدهی و بکنی آن کَرم / او سلیمان است و آن کس هم ، منم


کمال و عدالت را به هر کس بدهی . او سلیمان زمان خویش است و آن شخص در حقیقت ، خودِ من هستم و جز من کسِ دیگری نیست .

او نباشد بعدی ، او باشد مَعی / خود مَعی چه بوَد ؟ منم بی مدّعی


آن شخص پس از من نمی آید . بلکه او خودِ من هستم گرچه بر حسب زمان ، پس از من بیاید . ولی به اعتبار مقام و مرتبه ، خودِ منم . [ عرفا عقیده دارند که هر یک از انبیاء دارای اوصافی هستند که هرگاه یکی از اولیاء به اوصاف یکی از آنها درآید در حقیقت مظهر همان نبی است . ] توضیح بیشتر در شرح ابیات 405 و 406 همین دفتر آمده است . بنابراین در میان اولیاء برخی بر قدم آدم (ع) هستند و برخی بر قدم شیث (ع) و برخی بر قدم ابراهیم (ع) و عیسی (ع) و محمد (ص) . و در هیچ دوری از ادوار ، زمین از قطب و ولی و حجت حق خالی نمی شود . همواره در هر دوری کسانی هستند که معانی غیبی و نوعی و اوصاف کلی انبیاء را در خود تحقق می بخشند و به اصطلاح بر قدم آنها می شوند و عین حقیقت آنان می گردند . ( شرح مثنوی ولی محمد اکبرآبادی ، دفتر اول ، ص 192 و 193 ) ]

شرحِ این فرض است گفتن ، لیک من / باز می گردم به قصۀ مرد و زن


اگر چه شرح این مطلب واجب است . یعنی باید معنی معیت و حقیقت نوعیه اولیاء را توضیح دهم . ولی من اضطراراََ دوباره دنباله داستان آن مرد و زن اعرابی را بازگو می کنم .

بخش خالی. برای افزودن محتوا صفحه را ویرایش کنید.

دکلمه در معنی آنکه آنچه ولی کند مرید را نشاید

دکلمه در معنی آنکه آنچه ولی کند مرید را نشاید

زنگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر اول – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟