حکایت رفتن درویشی از مریدان شیخ حسن خرقانی به خرقان در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
حکایت رفتن درویشی از مریدان شیخ حسن خرقانی به خرقان
درویشی از مریدان شیخ حسن خرقانی از ولایت طالقان به قصد زیارت شیخ عازم خَرَقان شد . او پس از پشت سر نهادن کوهها و صحاری به خرقان رسید و یک راست سراغِ شیخ خود را گرفت . وقتی به درِ منزلِ شیخ رسید . دَق الباب کرد و همسر شیخ بیرون آمد و چون دانست او برای دیدار با شیخ آمده سیلاب طعن و قدح را متوجۀ شویِ خود (شیخ) کرد و آن مرید را به بادِ سُخره گرفت . زن از بس در تشنیع شیخ به افراط رفت که مرید با همۀ صبر و حزمی که داشت خشمین شد و با نهیبی او را تهدید کرد که اگر به خاندانِ پیرم (شیخ) وابسته نبودی چنین و چنانت می کردم . و از آنجا دور شد و سراغ شیخ را از اهالی محل گرفت . بدو گفتند شیخ به فلان بیشه رفته است تا هیزم جمع کند . مرید فوراََ بدان سوی شتافت امّا بین راه با خود می اندیشید که چرا شیخ با چنین زنی سر می کند ؟ و رفته رفته خیالات ناصوابی بدو دست داد و پیش خود گفت شاید شیخ به خاطر اهوای نفسانی و اذواق جسمانی بر جفای زنِ خود صبر می کند و از این قبیل ظنونِ ژاژ با خود می خایید . گاه نیز بر خود نهیب می زد که های این چه ظنّی است که بر مراد خود داری . در کشاکش این افکار بود که ناگهان شیخ را دید که پُشته ای از هیزم بر شیری درنده نهاده و خود نیز بر سرِ بار نشسته است و ماری زهرآگین همچون تازیانه در دست دارد و در فضا می چرخاند و شیر را مانند حمار می راند . همینکه چشم شیخ به مرید افتاد ضمیرش را خواند و بی مقدمه بدو گفت : به خاطر هوای نَفس بر جفایِ آن زن صبر نیاورده ام . بلکه چون بَدخویی و زَعارتِ او را تحمل می کنم به کرامتی نایل شده ام که شیری دژم بیگارِ من شود .
این حکایت منهای اضافاتی که مولانا به جهت بیان مقاصد معنوی خود در مطاوی آن درتنیده در تذکرة الاولیا ، جلد دوم ، صفحه 169 ، آمده است . ( رجوع شود به حکایت مژده دادن ابویزید از زادن ابوالحسن در دفتر چهارم )
مولانا در بیت آخر بخش قبل فرمود که نوح (ع) چون جفای کافران را تحمّل کرد به صفای روحی و نورانیّت باطنی رسید . اینک در بسطِ این مطلب که حِلم بر جفای اشقیا موجب صفای باطن شود . حکایت شیخ ابوالحسن خرقانی را آورده است . از نتایج این حکایت اینست که باید بر جفای همسرِ بَدخُو صبر آورد و دیگر آنکه قرابت های اعتباری که به نحو سببی و یا نَسَبی برقرار می شود الزاماََ نمی تواند به قرابت روحی بینجامد .
***
شرح و تفسیر اشعار ” حکایت رفتن درویشی از مریدان شیخ حسن خرقانی به خرقان ” در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدار جان مطالعه نمائید .
شرح و تفسیر رفتن درویشی از طالقان به زیارت شیخ حسن خرقانی
شرح و تفسیر پرسیدن آن وارد از حَرَمِ شیخ که شیخ کجاست
شرح و تفسیر جواب گفتن زن و تشر زدن مرید به او
شرح و تفسیر بازگشتن مرید از خانه شیخ و پرسیدن از مردم
شرح و تفسیر یافتن و ملاقات مرید با شیخِ خود در نزدیک بیشه