شرح و تفسیر غزل شماره 169 دیوان غزلیات سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شرح و تفسیر غزل شماره 169 دیوان غزلیات سعدی شیرازی
شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی
کتاب : دیوان اشعار
قالب شعر : غزل
آدرس شعر : غزل شماره 169 دیوان غزلیات سعدی شیرازی
1) تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد ؟ / اگر چراغ بمیرد ، صبا چه غم دارد ؟
2) تو را که هر چه مراد است می رود از پیش / ز بی مرادی امثال ما چه غم دارد ؟
3) تو پادشاهی ، گر چشم پاسبان همه شب / به خواب در نرود ، پادشاه چه غم دارد ؟
4) خطاست اینکه دل دوستان بیازاری / ولیک قاتل عمد از خطا چه غم دارد ؟
5) امیر خوبان ، آخر گدای خیل توایم / جواب ده ، که امیر از گدا چه غم دارد ؟
6) بَکی الغُدولُ عَلی ما جَری لِاَجفانی / رفیق غافل از این ماجرا چه غم دارد ؟
7) هزار دشمن اگر در قفاست عارف را / چو روی خوب تو دید ، از قفا چه غم دارد ؟
8) قضا به تلخی و شیرینی ای پسر ، رفته ست / تو گر تُرُش بنِشینی ، قضا چه غم دارد ؟
9) بلای عشق عظیم است لاابالی را / چو دل به مرگ نهاد ، از بلا چه غم دارد ؟
10) جفا و هر چه توانی بکن ، که سعدی را / که تَرک خویش گرفت ، از جفا چه غم دارد ؟
تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد ؟ / اگر چراغ بمیرد ، صبا چه غم دارد ؟
تو از حال آشفتۀ ما چه اندوهی به دل راه می دهی ؟ به راستی اگر چراغی خاموش شود ، باد صبا که موجب خاموشی آن است چه غمی خواهد داشت . [ صبا = نسیم صبحگاهی / چراغ مردن = کنایه از خاموش شدن ]
تو را که هر چه مراد است می رود از پیش / ز بی مرادی امثال ما چه غم دارد ؟
تو که به همه آرزوهایت نایل می شوی ، از ناکامی های ما چه اندوهی خواهی داشت . [ بی مرادی = ناکامی / از پیش رفتن = کنایه از عملی شدن و انجام یافتن کار ]
تو پادشاهی ، گر چشم پاسبان همه شب / به خواب در نرود ، پادشاه چه غم دارد ؟
تو همانند پادشاه هستی ، اگر در تمام طول شب چشم پاسبان در مراقبت از پادشاه بر هم نیاید ، او چه غمی به دل راه می دهد . [ همه شب = سراسر شب ، هر شب ]
خطاست اینکه دل دوستان بیازاری / ولیک قاتل عمد از خطا چه غم دارد ؟
اینکه دل دوستان را آزرده سازی ، کاری نارواست . امّا آن که به عمد کسی را می کُشد ، چه غمی از خطا بودن کار خود دارد . [ عمد = از روی قصد و نیّت ]
امیر خوبان ، آخر گدای خیل توایم / جواب ده ، که امیر از گدا چه غم دارد ؟
ای پادشاه زیبارویان ، آخر ما گدای کوی تو هستیم . به نیاز ما پاسخی ده ، امّا امیر چه غمی از فقیر به دل راه می دهد . [ خوبان = جمع خوب به معنی زیبارویان / خیل = لشکر و سپاه ، طایفه و گروه ]
بَکی الغُدولُ عَلی ما جَری لِاَجفانی / رفیق غافل از این ماجرا چه غم دارد ؟
ملامتگر بر آنچه از دیدگانم جاری است ، گریست . ملی دوست که غافل از این اشک است ، چه غصّه ای خاهد داشت ؟ [ ترجمه مصراع اوّل = ملامتگر بر آنچه که از چشمان ما جاری شد ، گریست ، یعنی آن قدر اشکم فراوان بود که دلش به حال من سوخت . ]
هزار دشمن اگر در قفاست عارف را / چو روی خوب تو دید ، از قفا چه غم دارد ؟
چنانچه هزار دشمن ، عارف را تعقیب کنند ، وقتی روی زیبای تو را ببینند ، دیگر از دشمنان پشت سر خویش و نیز از سیلی آنها چه غمی خواهد داشت ؟ [ قفا = پشت سر / عارف = دانا و شناسنده ]
قضا به تلخی و شیرینی ای پسر ، رفته ست / تو گر تُرُش بنِشینی ، قضا چه غم دارد ؟
ای پسر ، تقدیر از لحاظ تلخی و شیرینی از پیش تعیین شده است . اگر تو از این حالت گِله و شکایتی داشته باشی ، قضا چه غصّه ای دارد ؟ [ قضا رفتن = کنایه از مقدّر و نوشته شدن سرنوشت / تلخ و شیرین = کنایه از بد و خوب / ترش نشستن = کنایه از غمگین و افسرده نشستن ]
بلای عشق عظیم است لاابالی را / چو دل به مرگ نهاد ، از بلا چه غم دارد ؟
گرفتاری و بلای عشق بزرگ است ، امّا وقتی عاشق آمادۀ هلاک در این راه شد ، دیگر چه غمی دارد ؟ [ لاابالی = باک ندارم و نمی ترسم ، در فارسی بیشتر به معنی بی باکی و بی مبالات استعمال شود (لغت نامه) ]
جفا و هر چه توانی بکن ، که سعدی را / که تَرک خویش گرفت ، از جفا چه غم دارد ؟
ستم و هر کار دیگری که می توانی روا دار ، سعدی که از خود گذشته است و به خود نمی اندیشد ، از ستم تو چه غمی دارد ؟ [ ترک خویش گفتن = کنایه از خود را فراموش کردن و ندیدن ]
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح غزلهای سعدی – جلد اول و دوم – نوشته دکتر محمدرضا برزگر خالقی و دکتر تورج عقدایی – انتشارات زوّار