رنجور شدن هِلال و بی خبری خواجه از رنجوری او | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر ششم ابیات 1150 تا 1172
نام حکایت : حکایت هِلال که بندۀ مخلص و صاحب بصیرت و بی تقلید خدا بود
بخش : 2 از 9 ( رنجور شدن هِلال و بی خبری خواجه از رنجوری او )
هِلال یکی از یاران پیامبر (ص) ، در بیتِ خواجه ای به کارِ ستوربانی و تیمارداشتِ چهارپایان مشغول بود . امّا خواجه از حقیقتِ حالِ او خبر نداشت . تا اینکه هِلال بیمار می شود و نُه روز در اصطبل ، رنجور و بیمار می افتد و کسی هم از این امر مطلّع نمی شود . حتّی خواجه نیز نمی داند او بیمار شده است . تا اینکه پیامبر (ص) از طریقِ وحی بر این امر وقوف می یابد و برای عیادت او شتابان راهی بیت خواجه می شود . همینکه خواجه می شنود که پیامبر (ص) به سوی خانۀ او می آید …
متن کامل ” حکایت هِلال که بندۀ مخلص و صاحب بصیرت و بی تقلید خدا بود “ را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
اتفاقاََ هِلال دچار بیماری و کسالت شد و وحی الهی ، حضرت محمد مصطفی (ص) را از حالِ او آگاه کرد . [ غمّاز حال = آشکار کنندۀ حال ، حکایت کنندۀ حال درون ]
صاحب هِلال از بیماری او خبر نداشت زیرا هِلال در نظر او فردی بی ارزش و فاقد اهمیّت بود .
هِلال که انسانی صالح و نکوکار بود به مدّت نُه روز با حالت بیماری در اصطبل ستوران افتاده بود . امّا کسی از حال او با خبر نبود .
آن کسی که واقعاََ کسی بود و پادشاه انسان های حقیقی . عقل او مانند که صد دریا بود به هر جا می رسید یعنی عقلِ بیکرانش بر همه چیز محیط بود . رَسان = رسندۀ بلند / هر جا رسان = به هر جا رسنده ، محیط / قُلزُم = در مثنوی به معنی دریای ژرف و پهناور بکار رفته است ) [ این بیت توصیفی است از حضرت محمّد (ص) ]
چون رحمت الهی شامل حال هِلال شده بود به پیامبر (ص) وحی رسید که فلان شخص یعنی هلال که دوستدار توست به بیماری مبتلا شده است .
حضرت محمد مصطفی (ص) برای عیادت از هلال عالیقدر بدان سوی رفت یعنی به طرف محل اقامت هلال رفت .
آن ماهِ معنوی یعنی حضرت رسول الله (ص) به دنبال خورشید وحی شتابان می رفت و اصحاب نیز همچون ستارگان به دنبال او می رفتند .
ماه یعنی پیامبر (ص) می گوید «یارانم همچون ستارگان اند» . سرمشق سالکان شب رو هستند و طرد کنندۀ سرکشان . ( سُرا = شبروان ، روندگان در شب ، جمع ساری / قُدوَه = سرمشق ، نمونه ، کسی که بدو اقتدا کنند / رُجُوم = طرد کردن ، راندن ) [ این بیت ناظر است به حدیثی منسوب به پیامبر (ص) « یارانم همچون ستارگان اند که از هر یک از آنان پیروی کنید هدایت شوید» . ]
به امیر (صاحب هِلال) خبر دادند که سلطان کائنات یعنی حضرت ختمی مرتبت (ص) در حال تشریف فرمایی است . او از شدّت شادی و شعف ، با شور و اشتیاق از جا پرید . یعنی خیال کرد که حضرت محمد (ص) برای دیدن او بدان سو آمده است .
امیر به گُمان آنکه شاهِ شاهان یعنی حضرت محمد (ص) به دیدار او آمده است از شدّت شادی دو دستش را به هم کوفت .
همینکه آن امیر از بالاخانه فرود آمد از شدّت ذوق می خواست جانش را به عنوان مژدگانی نثار مژده دهنده کند . [ غرفه = بالاخانه / پامُزد = مزدی که به پزشک دهند برای عیادت بیمار ، در اینجا به معنی مژدگانی ]
سپس امیر بر زمین بوسه زد و به پیامبر (ص) سلام کرد و از فرط شادی چهره اش همچون گُل شاداب شده بود . [ وَرد = گُل ، گُل سفیدی که به سرخی و زردی بزند ]
امیر به پیامبر (ص) عرض کرد : بفرمایید منزل مرا مشرّف کنید . تا به برکت ورود شما محفل خانۀ من به باغ بهشت مبدّل گردد .
تا کاخِ من از آسمان هم برتر و بلندتر شود . زیرا من قطب روزگار خود را دیده ام .
پیامبر عالیقدر با لحنی عتاب آمیز فرمود : من که برای دیدن تو نیامده ام .
امیر به پیامبر گفت : جانم فدای تو . جان دیگر چه ارزشی دارد ؟ بفرمایید که این زحمت را برای چه کسی کشیده اید ؟ [ تجشُّم = رنج کشیدن ، با مشقت کاری انجام دادن ]
تا من خاکِ پای کسی شوم که در بوستان لطف و احسان تو جایی داشته باشد . [ مَغرِس = قلمستان ، محلِّ نهال کاری ]
پس حضرت محمد (ص) به امیر گفت : هِلال عرش کو و کجاست ؟ کجاست آن کسی که از روی تواضع ، خود را همچون مهتاب بر زمین پخش کرده است ؟
هلال همان کسی است که در کِسوت غلامی مستور شده است . او برای تفحّص در امور ، به این دنیا آمده است . [ جاسوس = یکی از اوصاف عارفان جاسوس است امّا نه به معنی رایج بلکه مراد اینست که عارفان بر تاریکنای ضمایر و گوشه های سرایر خلق وقوف دارند . ]
ای امیر تو این حرف را نزن که هلال غلام و ستوربان ماست . بدان که گنجینه ها در ویرانه ها پیدا می شود .
ای امیر بگو ببینم آن هلالی که هزاران ماهِ کامل خاضع درگاه اوست بر اثر بیماری چه حالی پیدا کرده است ؟ [ سُقم = بیماری ]
امیر گفت من از بیماری او خبر ندارم . ولی چند روزی است که او را در درگاه خدماتی نمی بینم .
چون هلال غمخوار با چهارپایان و قاطران است . او چهارپایان را تیمار می کند و در این اصطبل مقیم است .
شرح و تفسیر بخش قبل شرح و تفسیر بخش بعد
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…