رسیدن آن شخص به مصر و شب بیرون آمدن به کوی | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر ششم ابیات 4255 تا 4273
نام حکایت : حکایت شخصی که خواب دید آدرس گنجی را در فلان محله مصر
بخش : 3 از 5 ( رسیدن آن شخص به مصر و شب بیرون آمدن به کوی )
مردی که وارث ثروتی هنگفت شده بود . همه را به هدر داد و به خاک سیاه فقر و زاری درنشست . فقر و حرمان چنان دلِ او را بشکست که خالصانه رو به درگاه الهی آورد و از سرِ سوز و گداز دست به نیایش و زاری افراشت . تا آنکه شبی در خواب بشنید که هاتفی بدو می گوید : هر چه زودتر از موطنت یعنی بغداد رهسپار مصر شو که در آن سرزمین حاجتت روا شود . مرد با دلی سرشار از امید آهنگ سفر کرد و راهی مصر شد . وقتی قدم در خاک مصر بنهاد هیچ خرجی برای او نمانده بود زیرا …
متن کامل ” حکایت شخصی که خواب دید آدرس گنجی را در فلان محله مصر “ را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
ناگهان داروغه او را دستگیر کرد و از روی خشم ، بی محابا او را زیر مشت و ضربات چوب خود گرفت . ( صَفرا = مخففِ صَفراء به معنی خشم و عقاب / ناشِکِفت = بی صبرانه ، بی محابا ) [ در آیه 216 سوره بقره آمده است « ای بسا چیزها که شما ناگوارش شمرید . ولی براستی برای شما خیر و گواراست و ای بسا چیزها که شما دوستتش می دارید ولی بواقع نسبت به شما زیان و گزند است . و خداوند به سرانجام امور داناست و شما نادان » و در قسمتی از آیه 7 سورۀ طلاق آمده است « زود باشد که خداوند از پس هر دشواری ، آسانی قرار دهد » ]
اتفاقاََ در آن شب های تاریک ، مردم از دست دزدان زیان می دیدند . [ ضِرار = زیان رسانده به یکدیگر ]
آن شب ها ، شب هایی هولناک و منحوس بود . از اینرو داروغه با جدیّت تمام در پیِ دستگیری دزدان بود . [ مُنتَحَس = شوم ، بَد شگون ، منحوس ]
اوضاع آنقدر نااَمن بود که خلیفه به داروغه دستور داد که هر کس شبانه در محلّه راه برود به او امان ندهید . حتّی اگر از خویشان من بود بگیرید و دستش را قطع کنید .
شاه (خلیفه) داروغه را تهدید و تخویف کرده است که چرا اینقدر نسبت به دزدان ملایمت و مهربانی نشان می دهید ؟
چرا گولِ آنان را می خورید ؟ یعنی چرا وقتی شبانه با آنان برخورد می کنید و از آنان سؤال می کنید که شما کیستید . حرفشان را باور می کنید . یا چرا وقتی دانستید آنان دزد و حرامی اند رشوه می گیرید و آزادشان می کنید ؟
بدانید که ترحّم بر دزدان و گُجسته دستان ، آسیب آوردن به فرودستان و بی رحمی به آنان است . [ ترحّم بر پلنگ تیز دندان ، ستمکاری بود بر گوسفندان ] ( منحوس دست = گُجسته دست ، آنکه دستی شُوم و نحس دارد )
بهوش باش ، مبادا از بیم رنجش چند نفر از عقوبت به موقع دست بکشی . به رنج آن چند نفر توجّه مکن . بلکه رنج عموم مردم را در نظر داشته باش . [ مَسکُل = در اصل به معنی گسیختن و پاره شدن است امّا در اینجا دست بر مدار و صرف نظر مکن ]
برای مثال ، انگشتی که توسط مار ، گزیده شده است باید قطع کنی تا با سرایت زهر به سایر اندامهای بدن ، شخص به هلاکت نرسد . [ اِصبع = انگشت / مَلدوغ =مارگزیده / اِصبع مَلدوغ = انگشتی که با نیش مار گزیده شده باشد / تعدّی = در اصل به معنی ظلم و تجاوز است امّا در اینجا به معنی سرایت کردن زهر به سایر اندامهای بدن است ]
اتفاقاََ در آن ایّام ، تعداد دزدان ماهر و ناشی زیاد شده بود .
در این موقعیّت بود که داروغه ، آن شخص غریب را دید و سخت مضروبش کرد و ضربات بیشمار چوب بر سر و روی او فرود آورد .
نعره و فریاد آن شخص فقیر بلند شد و گفت : نزن تا راستش را بگویم .
داروغه گفت : اکنون به تو مهلت دادم تا بگویی که چرا شبانه وارد این محلّه شده ای ؟
تو اهلِ این محلّه نیستی . بلکه غریبه و ناشناسی . راستش را بگو چه نقشه ای در سر داری ؟ [ مُنکر = ناشناس ]
داروغه برای آنکه سببِ کتک زدنش را به آن شخص غریب تفهیم کند گفت : حکومتیان مرا (داروغه) سرزنش می کنند که چرا دزدان اینقدر زیاد شده اند ؟
زیادی نفرات دزدان از تو و از امثال توست . هر چه زودتر یارانِ بَدکار خود را معرفی کن . یعنی دزدان دیگر را لو بده .
واِلّا چنان انتقامی از تو خواهم گرفت که اموال هر ثروتمندی در امان باشد .
آن شخص غریب سوگندهای محکم و غلیظی خورد که من دزد و جیب بُر نیستم . [ خانه سوز = مجازاََ به معنی دزد است / کیسه بُر = دزد ، جیب بُر ]
من اصلاََ اهلِ دزدی و ستمگری نیستم . من اهلِ بغدادم و در مصر غریبم .
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…