امتحان هر چیزی تا ظاهر شود خیر و شر آن | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر دوم ابیات 2946 تا 2972
نام حکایت : منافقان و مسجد ضرار ساختن ایشان
بخش : 6 از 8 ( امتحان هر چیزی تا ظاهر شود خیر و شر آن )
منافقان در رقابت با مسجدِ قُباء ، مسجدِ ضِرار را پی می افکنند و از پیامبر (ص) درخواست می کنند که در آن مسجد نماز گزارد . و ادعا می کنند که بنای این مسجد ، جهتِ اطعام مساکین و ایوایِ بی پناهان است . پیامبر (ص) به ایشان می فرماید : فعلاََ عزمِ سفر به منطقۀ تبوک را دارم و چون از این غزوه بازگردم بدان مسجد درآیم . پس از بازگشت از تبوک ، …
متن کامل « حکایت منافقان و مسجد ضرار ساختن ایشان » را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .
آسمانی که آراسته و با شکوه است ، حق تعالی در شأنِ آن گفته است : دو باره بدان نظر کن . [ اشاره است به آیه 3 سوره ملک « چشم در آسمانها بگردان ، آیا در آنها نقصانی می یابی » ]
با یکبار نظر انداختن به سقفِ نورانی آسمان ، قانع نشو . بلکه باید چند بار نظر کنی که آیا نقص و رخنه ای در آن وجود دارد ؟ [ مصراع دوم این بیت هم اشاره ای است به آیه 3 سورۀ ملک که شرح آن در بیت قبل گذشت . حضرت مولانا در دو بیت اخیر از لزومِ امتحان در موردِ هر چیز سخن گفته است تا آدمی بَد و خوب را بشناسد و تا وقتی که حق و باطل در هم آمیخته اند این جستجو بر آدمیان واجب است ( شرح کفافی ، ج 2 ، ص 548 ) تفسیر مجمع البیان و اقرب الموارد ، فُطور را به معنی شکاف ها دانسته است . ولی راغب ، آن را به معنی اختلال و سستی گرفته است ( قاموس قرآن ، ج 5 ، ص 194 ) ]
وقتی که حضرت حق تعالی به تو امر می کند که در این آسمانِ زیبا مانندِ یک شخصِ عیب جُو چند بار دقیقاََ نگاه کن . [ ادامه معنا در بیت بعد ]
پس ترک کن که در این زمینِ تیره و تار باید چند بار نگاه کنی تا بتوانی بَد و خوب آن را باز شناسی .
چقدر باید عقولِ ما رنج و سختی تحمل کند تا پاکان را از ناخالصی پاک کنیم ؟
آزمایش زمستان و پاییز و گرمای تابستان و بهارِ جان افزا . [ از اینجا تا بیتِ 2960 قطعه ای است تمثیلی در بیان اینکه حقیقتِ روحانیِ انسان از طریق آزمون و ابتلا آشکار می شود ]
پدیدۀ باد و ابر و برق آسمان ، بدین خاطر است تا عوارضِ طبیعی تفاوتِ پدیده ها را آشکار سازد .
تا این زمینِ خاکی رنگ ، از لعل و سنگ هر چه در چنته دارد نمایان سازد . [ خاک رنگ = به رنگِ خاک ]
هر آنچه را که این خاکِ افسرده و خموش از گنجخانۀ الهی و دریای بخشش حضرت حق دزدیده است . [ ادامه معنا در بیت بعد . دُژَم = افسرده ، پژمرده ]
داروغۀ تقدیر به خاک می گوید : راست حرف بزن ، هر چه به یغما بُرده ای مو به مو بیان کن . [ شِحنه = شرح بیت 2514 دفتر اوّل / شِحنۀ تقدیر = داروغۀ تقدیر / شرح دادن مو به مو = دقیقاََ چیزی را توضیح دادن ]
دزد یعنی خاک می گوید : من اصلاََ چیزی به سرقت نبرده ام . داروغۀ تقدیر او را دچار شکنجه می کند .
داروغۀ تقدیر ، گاه سخنان دلنشینی مانند شِکر به او می گوید و گاه او را آویزان می کند و بدترین کیفر را به او می دهد .
تا میان قهر و لطف ، نهفته ها و مکنونات زمین بر اثرِ آتشِ خوف و رجا به ظهور رسد . [ خوف و رَجا = شرح بیت 3615 دفتر اوّل ]
موسمِ بهار ، لطف داروغۀ الهی است و پاییز ، ترسانیدن و بیم دادن خداوند است . [ بهار ، مظهر اسمِ لطیف است و پاییز ، مظهرِ اسمِ قهار . زیرا هر یک از اسماء الله ، مظهری در جهان دارد . در درون سالک نیز حالتِ بهار و پاییز به صورتِ بسط و قبض روحی جلوه می کند . ]
زمستان به صلیب کشیدن معنوی است تا تو ای دزدِ پنهان ، آشکار شوی .
پس سالکی که در راهِ تهذیبِ نَفس ، جهاد می کند . گاهی دچار بسط می شود و زمانی گرفتار قبض و دَرد و آمیختگی به علایق مادّی و کینه ورزی .
بسط = در لغت به معنی گستردن و وسعت دادن است . امّا در اصطلاحِ صوفیه جزء احوال است . گفته اند حالی است که از رَجاء ناشی شود و نیز گفته اند : واردی است که موجبِ قبول و رحمت و اُنس باشد ( مجمع البحرین ابرقوهی ، ص 472 ) و گفته اند که بسط ، ناگهان به قلبِ سالک درآید ، نشاطی در دلِ او پدیدار گردد ولی سبب آن را نداند و او را از جای برانگیزد . در این وقت باید آرام گیرد و ادب به جای آرد که در این وقت خطری بزرگ در کمین اوست . زیرا از مکرِ خفی باید حَذَر کرد . از اینرو یکی از عارفان گوید : وقتی دری از بسط بر من بازگشادند . زلّتی کردم از آن مقام ، بازماندم ( ترجمه رسالۀ قشیریه ، ص 96 )
قبض = در لغت به معنی گرفتن و در اصطلاح حالی است که از خوف ناشی می شود و بر سالک ظاهر می گردد . پس قبضِ عارف ، به منزلۀ خوفِ مبتدی است ( مجمع البحرین ابرقوهی ، ص 472 و ترجمه رسالۀ قشیریه ، ص 94 ) گفته اند بسط و قبض نه از آنِ مبتدیان است و نه منتهیان . چه مبتدیان از آن بهره ای ندارند و منتهیان از آن گذشته اند و لاجرم متوسطان است ( لبّ لباب مثنوی ، ص 413 )
زیرا که این بدن های مادّی که آمیزه ای از آب و گل است ، روشنی روح را انکار می کند و آن روشنی را می دزدد و وجودِ آدمی را تاریک می کند . [ آدمی به واسطۀ غلبۀ شهوات ، صفای روح را از دست می دهد ]
ای دلاور ، حق تعالی گرمی و سردی و رنج و درد را بر جسمِ ما چیره می سازد . [ گوهر معنوی انسان از طریقِ ابتلا برمی آید و به ظهور می رسد ]
ترس و گرسنگی و کاستی در دارایی و جسم ، تماماََ برای این است که سکۀ روح ما ظاهر شود و به عرصۀ فعلیت درآید . [ مصراع دوم اشاره است به آیه 156 سورۀ بقره « و هر آینه بیازماییم شما را به پاره ای از بیم و گرسنگی و کاستی در مال و تن ها و محصولات ، شکیبایان را مژده دِه » ]
مولانا از بیت 2951 تا بیت فوق ، چگونگی تحول در نظامِ طبیعت را به اجمال بیان کرد تا آن را مقدمه ای سازد برای بررسی تحولات و انقلاباتِ روحی در انسان ، همانطور که در عرصۀ طبیعت ، بهار و پاییز و گرما و سرما و رعد و برق بوجود می آید و بر اثرِ این عوارضِ طبیعی ، زمین ، مکنونات و نهفته های خود را از گُل و سنگ و درخت و سبزه و … ظاهر می سازد . حوادث و رویدادهای اجتماعی و فردی نیز جوهر و حقیقتِ آدمی را به ظهور می رساند . این شیوۀ مولاناست که از حوادثِ طبیعی به بررسی روانی انسان نقب می زند . رجوع کنید شرح ابیات 1891 تا 1898 دفتر اوّل .
این هشدارها و نویدها برای این به آدمی داده می شود تا بَد و خوب که به آمیخته است از هم جدا شود .
چون حق و باطل را به هم آمیخته اند و سکۀ خالص و ناخالص را درونِ کیسه ای ریخته اند . [ ادامه معنا در بیت بعد / حُرِمدان = چرمدان ، و آن کیسه ای است چرمین یعنی کیسه ای که از پوست دوزند و در آن زر و سیم کنند ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی ، ج 4 ، ص 111 ) ]
بنابراین باید بهترین مِحَک را اختیار کرد . همان محکی که در شناختِ حقایق ، امتحان ها پس داده باشد . [ وقتی آدمی از طریقِ زهدِ راستین باطن خود را صفا بخشید . بینشی حقیقت یاب پیدا می کند و به مرتبۀ فرقان می رسد ]
تا همۀ تزویرها و تقلّب ها را باز شناسد و در تدبیر این امور راهنما باشد . [ آدمی با بصیرت و بینش الهی می تواند سره را از ناسره باز شناسد . فاروق = صیغۀ مبالغۀ فرق است یعنی بسیار فرق گذارنده و تمییز دهندۀ حق از باطل ]
ای مادرِ موسی به موسی شیر بده و او را در آب بینداز و از بلا و سختی اندیشناک مشو . [ اشاره است به آیه 7 سورۀ قصص « و ما به مادر موسی وحی کردیم که شیرش دِه . پس چون بر او بیمناک شوی . وی را در دریا افکن و مترس و غم مخور ، چه ما باز رسانیمش به تو و از رسولانش سازیم »
هر کس در عالَمِ اَلست از آن شیر نوشیده باشد می تواند مانند حضرت موسی (ع) شیر مادر را تشخیص دهد . [ اشاره است به آیه 12 سورۀ قصص « و ما بازداشتیم پیش از آن ، شیر هر دایه را بر او ، خواهر موسی گفت : آیا میل دارید شما را راهنمایی کنم به سوی خانواده ای که وی را تیمار کنند و نیک خواهش باشند ؟ » ]
همانطور که حضرت موسی (ع) ابتدا از شیر مادر نوشید و ذوقِ آن را احساس کرد و زآن پس شیر مادران و دایگان دیگر را نپذیرفت . همینطور هر انسانی که بر عهد و پیمان فطری عالَمِ الست پایدار مانده باشد و ذوق معارف آن عالم را به یاد داشته باشد . می تواند میانِ حق و باطل فرق نهد و هر آنچه غیرِ حق است پس زند و تنها حق را طلب کند .
ای مادرِ موسی اگر بسیار خواهانی که تمییز و تشخیصِ کودکت را بشناسی . اینک ای مادر موسی به او شیر بده . [ طفل ، در اینجا کنایه از روح و جان است . مولانا این تعبیر را در بیت 1640 دفتر اوّل بکار برده است . شیر ، در اینجا کنایه از معارف الهی است . بنابراین آدمی باید روح خود را با غذای معنوی تغذیه کند نه با شیر شیطان ، تا همبالِ فرشتگان و کروبیان شود . مُولِع = حریص ، آزمند / یا اُمّ موسی اَرضِعی = ای مادر موسی او را شیر بده ]
تا طعمِ شیرِ مادرش را بچشد و تا در برابر دایه های بَد ، سر فرود نیاورد . [ مولانا از بیت 2969 تا اینجا به بخشی از داستان حضرت موسی (ع) و دوران طفولیت او اشاره می کند . تا این را به عنوانِ تمثیلی گویا برای روح و روانِ انسان به کار برد . پس آدمی با یافتن بینش ، مادرِ حقیقت را از دایهِ شیطان تمییز می دهد و از حقیقت تغذیه می کند نه از شیطان . ]
دایه بَد = کنایه از هر گونه عاملِ نفسانی ، خواه وساوس درونی و خواه ، گمراه کنندگانی که به جامۀ ارشاد درمی آیند.
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…
View Comments
با سایت بی نظیر شما توانستم بعد از چهار سال تهیه کتاب مثنوی معنوی که سخت بود فهمیدن ابیات به راحتی مثنوی را بخوانم و در حد عقل خود بفهمم . سایت شما این راحتی را برای من فراهم کرد .سپاسگزارم
بسیار ممنونم از سایت خوب و پربار شما
من در طول دو سالی که مثنوی می خونم،بارها و بارها به سایت شما مراجعه کردم.
یاری بخش بوده
سپاسگزارم