شرح و تفسیر غزل شماره 48 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
ای دل ، شکیبایی پیش گیر که صبر کردن شیوۀ پسندیدۀ پاک دلان است . چاره و درمان عشق تحمّل کردن و شرط دوستداری به سر بردن پیمان است . [ سیرت = طریقه و رفتار ، عادت / اهل صفا = اهل اخلاص و مودّت و یکرنگی / احتمال = تحمّل و پایداری نمودن / وفا = مقابل جفا به معنی وعده به جا آوردن و به سر بردن دوستی و عهد و پیمان ، ثبات در قول و سخن و دوستی ]
راندن و پذیرفتن با او و در اختیار اوست و چون فرمانرواست ، گردن نهادن به حکمش لازم و ضروری می نماید . می تواند بزند و براند یا جایز است که بنوازد . [ مالک ردّ و قبول = کنایه از خداوند است ]
اگر معشوق ، عاشق را به سوی خویش فراخواند . عاشق باز هم او را می طلبد و امّا اگر معشوق ، عاشق را از خود براند ، عاشق باز هم روی امید به سوی او دارد و به سوی او می نگرد و او را می خواهد . [ جَزَع = ناله و زاری ، ناشکیبایی / از = به سوی ، به طرف / قفا = پشت سر ]
برق درخشان یمنی برجَست و باد بهاری وزیدن گرفت و شور عاشقی مجنون در بهاران افزون گشت و او را بی تاب کرد . سر منزل لیلی کجاست تا مجنون دمی در او آرام گیرد ؟ [ یمانی = منسوب به یمن ، یمنی / برق یمانی = کنایه از فیض الهی ، عشق / مجنون و لیلی = لیلی ، دختر مهدی بن سعد یا مهدی بن ربیعه بود که مجنون بن قیس بن ملوّح عاشق او شد و در عشق او سر به بیابانها نهاد و در فراق معشوقه شعرها گفت و خاک ها بر سر ریخت . در ادب عرفانی فارسی ، لیلی مظهر عشق ربّانی و الوهیت و مجنون مظهر روحِ ناآرامِ بشری که بر اثر دردها و رنج ها ی جانکاه ، دیوانه شده و در صحرای جنون و دلدادگی سرگردان است و در جستجویِ وصالِ حق به وادی عشق درافتاده و می خواهد به مقامِ قربِ حضرتِ لایزال واصل شود اما بدین مقام نمی رسد ، مگر آن روزی که از قفسِ تن رها شود . از داستان عشقِ لیلی و مجنون شاید بیش از هر داستانِ عشقی دیگری در ادب فارسی سخن گفته شده است . ادب غنایی فارسی و ترکی مملوّ است از داستان این دو دلداده که سرآغاز آن تقریباََ از « لیلی و مجنونِ نظامی گنجوی » است . این اثر بعدها موردِ توجه و تقلید شعرای متعدد قرار گرفته است . ( فرهنگ اساطیر )]
غفلت ورزیدن از زمان دوستداری و مهرورزی نزد عارف پذیرفتنی نیست . اینک که آغاز روز است . عشق را دریاب ، زیرا پایان دنیا جز فنا چیزی نیست .
– محقّق = عارف ، در اصطلاح صوفیه کسی است که بر او حقیقت اشیا کماینبغی منکشف گشته باشد و این معنی کسی را میسّر است که از حجّت و برهان گذشته ، و به مرتبۀ کشف الهی رسیده باشد و به عین العیان مشاهده نموده باشد که حقیقت همۀ اشیا حق است و به غیر از وجود احد مطلق ، موجودی دیگر نیست و موجودیّت اشیای دیگر به جز اضافت بیش نیست .
حاصل دوران زندگی چیزی جز همنشینی با یاری عزیز نیست . زیرا یک لحظه دیدن دوست به هر دو جهان می ارزد . [ صحبت = همنشینی و مصاحبت / دور بقا = گردش هستی و روزگار / یک دمه = یک دم ، یک لحظه ]
دردی که در دل دوستان است ، در صورتی که تو بپسندی جایز است و درد به شمار نمی آید . زیرا نهایت آرزوی ما چیزی است که شما اراده کرده اید . [ غایت مقصود = آخر و نهایت خواست و آرزو ]
بنده در برابر خداوندگار خویش چه ادّعایی می تواند داشته باشد ؟ زیرا خداوندگار است که حکم می راند و وظیفۀ بنده فرمانبرداری است . اینک اگر تو می خواهی گام نهی ، بگو تا من چشم راست خود را زیر پایت بگسترم . [ دعوی = ادّعا / حکم = فرمان ]
مرا از درگاه خویش مران که این شیوۀ وفاداری نیست . همانطور که در هر شهری غریب و در هر سرزمینی نادار و فقیر وجود دارد . من مثل غریب و نادار به تو پناه آورده ام . مرا از درگاه خویش بی نصیب بازنگردان . [ از در راندن = کنایه از بی توجّهی کردن و از نظر دور داشتن ]
با وجود گناهانی که مرتکب شده ام ، از درگاهت ناامید نیستم و با همۀ ترسی که بر وجودم مستولی است ، هنوز امیدوارم . زیرا اگر هستی ما مثل درم مسین است امّا لطف شما همانند کیمیایی است که می تواند آن را به زر تبدیل کرده و به کمال رساند . [ جرم = گناه / خوف = بیم / رجا = امیدواری / درم مس = زر و سیم تقلّبی / کیمیا = از علوم خمسۀ محتجبه ، اکسیر و مادّۀ مکمّلی که بوسیلۀ آن اجسام ناقص کامل گردد . / در این بیت «لطف» به «کیمیا» تشبیه شده است . ]
ای سعدی ، اگر عاشق هستی . چرا به رسیدن و وصال می اندیشی ؟ هر کس دل معشوق و مراد وی را بخواهد . ناگزیر باید مصلحت اندیشی و عاقبت خواهی خویش را رها کند . [ مصلحت = صلاح کار ]
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…