شرح و تفسیر غزل شماره 49 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
خوشا آن جایگاهی که قرارگاه و محلّ آرام گرفتن یار است . و به همین دلیل جان در آنجا به آرامش می رسد و دل بیمار شفای خود را در آنجا می جوید . [ خرّم = خوشا / بقعه = سرزمین ، شهر / آرامگه = مخفّف آرامگاه به معنی جای آسایش ]
من در اینجا بدون دلبر فقط جسمی بی جانم . دل من در جایی است که آن معشوق دلربای تردست زندگی می کند .
_ عیّار = در لغت به معنی حیله باز ، تردست و چالاک است . و عیّاران یکی از طبقات اجتماعی ایران را تشکیل می دادند متشکل از مردم جَلد و هشیار از طبقه عوام النّاس که آداب و رسوم و تشکیلاتی خاص داشتند و در هنگامه ها و جنگ ها خودنمایی می کردند . این گروه دسته هایی را تشکیل می دادند و گاهی به یاری امرا یا مخالفان آنان برمی خاستند و در زمرۀ لشکریان ایشان می جنگیدند . آنان مردمی جنگجو ، شجاع ، جوانمرد ، ضعیف نواز ، راز نگه دار ، دستگیر بیچارگان و درماندگان بودند و در چالاکی و حیله گری معروف و مشهور . آنان از راهِ راهزنی امرار معاش می کردند . عیّاری بعدها با تصوّف درآمیخت و عنوان فتوّت را به خود گرفت و در میان عامۀ مردم به خصوص در میان اصناف و پیشه وران نفوذ فراوان کرد . در فارسی فتوّت را به جوانمردی ترجمه کرده و وابستگانِ به آن را جوانمردان نامیده اند ( لغت نامه ) .
تنم در اینجا بدون معشوق ، بیمار و دلم مقیم کوی محبوب است . گویی در اینجا فلکی وجد دارد . ولی کوکب سیّاری ندارد . ( عاشق سرگردان بدون معشوق ) [ سقیم = بیمار / کوکب سیّار = ستارۀ حرکت کننده ، در این بیت منظور معشوق رونده است . ]
ای باد صبا اگر قرار است حامل بویی باشی . به شیراز گذر کن و از یار من که در آنجاست بویی بیاور .
– باد صبا = نسیمِ خوشی که به هنگامِ صبح در فصلِ بهار می وزد و سبب شکفتن گل ها و گیاهان می گردد و پیام آور عاشقان است . « در تذکرة اولیا مذکور است : صبا بادی است که از زیرِ عرش خیزد و آن در وقتِ صبح وزد . بادی لطیف و خنک است و در اصطلاح سالکان ، باد صبا اشارت است از نفحاتِ رحمانیه که از مشرقِ روحانیت می آید . » ( شرح اصطلاحات تصوّف ) . صبا یکی از عناصر فارسی است که در غزلیات سعدی فراوان آمده و به نام های نسیمِ سحر ، بادِ شمال و بادِ صبحگاهی از آن یاد شده است .
در اینجا درد دل خویش را به که بگویم ؟ و غم دلم را با کدام غمخوار در میان نهم ؟ پس به جایی می روم که محرم رازم در آنجاست و می توانم درد و غم دل را با او در میان بگذارم .
دلم رغبتی به سیر در چمن نشان نمی دهد . زیرا دل از جایی لذّت می برد و به تماشای آن می پردازد که دلدار در آنجا باشد . [ چمن = سبزه و گیاه ، در اینجا مجازاََ به معنی باغ آست ]
ای سعدی ، تو به این دنیای فانی تعلّق نداری ، آمادۀ سفر شو که جایگاه آزادگان دنیای دیگر است . [ احرار = جمع حُر ، آزادگان / رخت بر بستن = کنایه از حرکت کردن و راهی شدن ]
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…