شرح و تفسیر غزل شماره 149 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
لباس بر قامت بلند و موزونت چه لطافتی دارد ؟ ای کاش دستم مثل کمربند به میانت می رسید . [ قبا = جامه ای بلند که جلو آن تا پایین باز است و معمولاََ با بند و قیطان بسته می شود / کمر = کمربند / میان = کمر ]
جز اندیشۀ وصال تو در خاطرم چیزی نمی گذرد . آری ، تو کسی نیستی که دیگری بتواند جایت را در دل اشغال کند . [ مگر = کلمۀ استثناست به معنی الّا ، به غیر ، به جز (لغت نامه) / مکان = جا ، مقام و منزلت ]
اگر تو اراده کنی که به کسی سخن تلخی بگویی ، آن سخن به دلیل برآمدن از دهان تو شیرین می شود و دیگر تلخی نخواهد داشت . [ سخن تلخ گفتن = کنایه از دشنام دادن ، سخن تند و درشت گفتن ]
این تنها من نیستم که به دلیل هواداری از روی زیبایت شهرۀ شهر گشته ام ، بلکه تو نیز شهره ای و مردم همه به تو می نگرند . [ انگشت نما بودن = کنایه از مشهور بودن / هواداری = کنایه از عاشقی و شیفتگی ]
اندیشه را به کناری نهادم و قلم خیال و پندار را در هم شکستم ، زیرا تو زیباتر از آنی هستی که اندیشه و قلم من بتواند تو را وصف و بیان کند .
سرو قامت رعنایی دارد و ماه رخساری زیبا ، تو سرو و ماه نیستی ، امّ تو هم رعنایی و هم زیبایی را بیش از آنها داری . [ خوب = زیبا ، آراسته ]
ای نگهبان ، اگر درِ معشوق را ببه رویم باز نمی کنی ، دست کم به او بگو که فلان تو را دعا می کند . [ رقیب = نگهبان و مراقب ، کسی که مواظبِ معشوق است و عاشق را از او دور می کند ، معمولاََ دایۀ دختر این نقش را بر عهده داشت و گاهی هم عاشق و معشوق از غفلتِ رقیب استفاده کرده و با اشاراتِ چشم و ابرو ، قول و قرار می گذاشتند و سخنان خود را به یکدیگر می گفتند / بازنمودن = خبر دادن و آگاه کردن / فلان = در اینجا مراد خود سعدی است / دلبند = کنایه از معشوق و محبوب ]
من می خواهم که در تمام عمر تو را دعا گویم ، اگر تو می خواهی تو را دعا نکنم ، یا می خواهی که وجود نداشته باشم ، تنم فدای جانت باد . [ برخی = فدایی و قربانی ]
ای سعدی ، از پایداری و شکیبایی و بردباری گریزی نیست . من که به تو نیازمندم بار سنگین جور و جفای این راه را بر خود هموار خواهم ساخت . [ مدارا = صلح و آشتی ، رفق و نرمی / بار گران کسی را بردن = کنایه از تحمّل رنج و بردباری از کسی کردن ]
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…