شرح و تفسیر غزل شماره 144 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
ای کسی که دلت بر من نمی سوزد ، درود بر جانت و رحمت و بخشایش بر تنت باد .
سراپای تو حُسن است . نمی دانم قامتت را به دلبندی و خوبی بستایم ، یا سخن گفتن و آمدن و رفتنت را ؟ [ دلبند = اسیر کنندۀ دل ، عاشق و شیفته کنندۀ دل ]
آفتابی که هر بامداد از دریچۀ خانه ات به درون می تابد ، باید از چهرۀ تابانت شرمسار باشد .
ضرورتی ندارد که از زیبایی و تناسب اندام تو مشروح سخن بگویم ، زیرا پیراهن تو به خوبی این زیبایی را بیان می کند . [ حُسن = جمال و زیبایی ]
ای زیبارویی که سراپایت خرمنی از گل است . بر این گدای خرمنت رحمتی آور و او را محروم مساز .
ای معشوق ماه رو ، مهربانی پیش گیر ، زیرا باید رفتارت هم مثل صورتت نیکو باشد . [ مستحسن = زیبا و نیکو ]
ای زیبایی که چونان کعبه روی پوشانده ای ، پرده برافکن و چهره ی بنما تا در گرداگرد حرمت بگردم . [ روی باز کردن = ظاهر گشتن و خود را آشکار نمودن / طواف = گشتن به گِرد چیزی ]
در این زندگانی پنج روزۀ کوتاه یاری ام کن تا در قیامت برای این بی توجّهی دامنت نگیرم و دادخواهی و تظلّم نکنم . [ پنج روز = کنایه از مدّت اندک عمر / دست گرفتن = کنایه از یاری کردن / دامن گرفتن = کنایه از دادخواهی و تظلّم کردن ]
بر سر آنم که تو را از دل بیرون کنم و در میان جان جای دهم ، زیرا دل برای تو جایگاه مناسبی نیست .
چه سودی دارد که عاشق ، غم دل با معشوق سنگدل در میان نهد ؟ آری ، دم سرد من در دل آهنینت اثری ندارد . [ سنگدل = کنایه از جفاکار ، سخت دل / باد سرد = کنایه از آه حسرت / آه سرد در آهن دمیدن = کنایه از کار بی فایده و بیهوده کردن ]
به معشوق گفتم : از دست غمت خود را هلاک خواهم ساخت . گفت : در این صورت خونت به گردن خودت است .
به یار گفتم : همۀ جهان را به آتش می کشم ، گفت : ای سعدی ، آتش تو بر من مؤثر نخواهد بود . [ آفاق = جمع افق به معنی سرزمین ها / درگرفتن = اثر کردن ]
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…