شرح و تفسیر غزل شماره 137 دیوان سعدی شیرازی

شرح و تفسیر غزل شماره 137 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر غزل شماره 137 دیوان سعدی شیرازی

شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : غزل شماره 137 دیوان سعدی شیرازی

متن کامل ابیات 1 الی 10

1)  کیست آن لعبت خندان که پری وار برفت ؟ / که قرار از دل دیوانه به یکبار برفت

2) باد بوی گل رویَش به گلستان آورد / آب گلزار بشد ، رونق عطّار برفت

3) صورت یوسفِ نادیده صفت می کردیم / چون بدیدیم ، زبان سخن از یاد برفت

4) بعد از این ، عیب و ملامت نکنم مستان را / که مرا در حق این طایفه انکار برفت

5) در سَرم بود که هرگز ندهم دل به خیال / به سَرت کز سَر من آن همه پندار برفت

6) آخر این مورِ میان بستۀ افتان خیزان / چه خطا داشت که سرکوفته چون مار برفت ؟

7) به خرابات چه حاجت که یکی مست شود ؟ / که به دیدار تو عقل از سَر هشیار برفت

8) به نمازآمده محراب دو ابروی تو دید / دلش از دست ببردند و به زنّار برفت

9) پیش تو مردن از آن بِه که پس از من گویند : / نه به صدق آمده بود این که به آزار برفت

10) تو نه مرد گل بستان امیدی سعدی / که به پهلو نتَوانی به سَر خار برفت

شرح و تفسیر غزل شماره 137 دیوان سعدی شیرازی

کیست آن لعبت خندان که پری وار برفت ؟ / که قرار از دل دیوانه به یکبار برفت


آن معشوق زیبا و خندان کیست که مثل پری از نظر غایب شد و با رفتن او قرار و آرام یکباره از دل دیوانه سلب گردید ؟ [ لعبت = در لغت به معنی عروسک و پیکر نگاشته / پری = جنّ مؤنّث که موجودی است از عالَم غیر مرئی که با جمال خود انسان را می فریبد / پری وار = مانند پری زیبا که در اینجا شتابان رفتن یار مراد است / قرار = آسایش و آرامش ]

باد بوی گل رویَش به گلستان آورد / آب گلزار بشد ، رونق عطّار برفت


باد بویی از چهرۀ گلگون او به گلستان آورد و بر اثر بوی خوشش آبروی گلزار بر باد شد و عطر فروشی از رونق افتاد . [ باد = باد صبا / آب = آبرو ، ارزش و اعتبار / عطّار = عطر فروش ]

صورت یوسفِ نادیده صفت می کردیم / چون بدیدیم ، زبان سخن از یاد برفت


ما صورت زیبای یوسفِ ندیده را توصیف می کردیم امّا هنگامی که آن را دیدیم ، دیگر سخن توانایی توصیف آن را از دست دادیم . [ یوسف = شرح بیت سوم از غزل 57 / صفت کردن = وصف کردن / از کار رفتن = کنایه از درمانده و از کار افتادن ]

بعد از این ، عیب و ملامت نکنم مستان را / که مرا در حق این طایفه انکار برفت


از این پس بر مستان خرده نمی گیرم و آنان را ملامت نمی کنم ، زیرا انکار من در حق ایشان از بین رفت و دیگر منکر آنان نیستم . [ ملامت = عتاب و سرزنش / انکار = ردّ و عدم قبول ، ایراد / طایفه = گروه ]

در سَرم بود که هرگز ندهم دل به خیال / به سَرت کز سَر من آن همه پندار برفت


در این اندیشه بودم که هرگز به خیال دل نبازم و اسیر آن نگردم . به سرت سوگند می خورم که آن اندیشه ها از سرم رفت و به خیال دل سپردم . [ خیال = وهم و گمان ، تصویر چیزی در ذهن هنگامی که در پیش چشم نباشد ، تصویر معشوق / سَرت = سوگند به سر تو / در سر بودن = کنایه از قصد و اندیشه داشتن ]

آخر این مورِ میان بستۀ افتان خیزان / چه خطا داشت که سرکوفته چون مار برفت ؟


آخر این عاشق که مثل مور میان بسته و در راه طلب می کوشید ، چرا باید مثل مار سرش به سنگ جفا کوفته شود ؟ [ افتان خیزان = افتادن و خواستن ، رفتن کسی که توانایی راه رفتن ندارد ولی تلاش می کند که که به مقصد و مقصود برسد . به همین سبب پیوسته می افتد و برمی خیزد ، کنایه از آهسته و آرام / سر کوفته چو مار = مانند مار سرکوفته و نابود گشته ]

به خرابات چه حاجت که یکی مست شود ؟ / که به دیدار تو عقل از سَر هشیار برفت


برای اینکه کسی مست شود نیازی به خرابات نیست ، زیرا با دیدن تو عقل از سر هشیار می رود . [ خرابات = در لغت به معنی میخانه و فاحشه خانه و قمارخانه است . و در اصطلاح صوفیه عبارت است از خراب شدن صفاتِ بشریه و فانی شدن وجودِ جسمانی / عقل از سر رفتن = هوش و حواس از دست دادن ، مبهوت ماندن ]

به نمازآمده محراب دو ابروی تو دید / دلش از دست ببردند و به زنّار برفت


کسی که به نماز ایستاده بود ابروان محراب گونۀ تو را به یاد بیاورد و دل از کف داد ، نماز فرو گذاشت و زنّار عشق بر بست . [ به نماز آمده = کسی که به نماز ایستاده باشد ، کنایه از پارسا / محراب = جایی در مسجد که امام در آنجا نماز می گزارد ، قبله / دل از دست بردن = کنایه از عاشق و شیفته کردن ]

زنّار = کمربندی بوده که ذمّیان مسیحی در مشرق زمین به امر مسلمانان مجبور بودند که داشته باشند تا بدین وسیله از مسلمانان ممتاز گردند . چنانکه یهود مجبور بودند بر شانۀ خود تکه پارچۀ زردی به نام عسلی بدوزند . در ادبیات صوفیانه زنّار رمز کفر و بت پرستی است . چنانکه خرقه نشان زهد و ایمان است .

پیش تو مردن از آن بِه که پس از من گویند : / نه به صدق آمده بود این که به آزار برفت


برای من مردن در برابر تو بهتر از آن است که بعد از مرگم بگویند این که با اندکی رنجش معشوق را ترک گفت ، در عشق صادق نبود . [ صدق = راستی و درستی ]

تو نه مرد گل بستان امیدی سعدی / که به پهلو نتَوانی به سَر خار برفت


ای سعدی ، تو که نمی توانی خار را تحمّل نمایی و با پهلُوها بر آن بخوابی ، مرد به دست آوردن گلی از گلزار امید او نیستی . [ مرد چیزی یا کسی بودن = حریف چیزی یا کسی بودن و از عهدۀ آن بیرون آمدن ]

شرح و تفسیر غزل 136 شرح و تفسیر غزل 138

بخش خالی. برای افزودن محتوا صفحه را ویرایش کنید.

دکلمه غزل شماره 137 دیوان سعدی شیرازی

زندگینامه سعدی شیرازی

افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …

متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی

در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .

این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …

متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح غزلهای سعدی – جلد اول و دوم – نوشته دکتر محمدرضا برزگر خالقی و دکتر تورج عقدایی – انتشارات زوّار
Tags:
فقیه

Share
Published by
فقیه

Recent Posts

غزل شماره 14 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر

1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…

1 سال ago

غزل شماره 172 دیوان غزلیات سعدی شیرازی / شرح و تفسیر

1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…

1 سال ago

غزل شماره 13 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر

1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…

1 سال ago

غزل شماره 171 دیوان غزلیات سعدی شیرازی / شرح و تفسیر

1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…

1 سال ago

غزل شماره 12 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر

1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…

1 سال ago

غزل شماره 170 دیوان غزلیات سعدی شیرازی / شرح و تفسیر

1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…

1 سال ago