شرح و تفسیر غزل شماره 138 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
دوستی و عشق در دل ماند ، ولی یار راه جدایی گزید و رفت . ای دوستان ، همّتی کنید که کار عاشقی از حد گذشت . [ یار از دست رفت = یار از پیش ما رفت و جدا شد / دستی = یاری و کمکی / کار از دست رفتن = کنایه از بی سامان شدن کار ، اختیار از دست رفتن ]
شگفتا اگر بتوانم به کار و بار دل و عاشقی دست یابم ، هرگز نمی توانم ، زیرا عمر و روزگار را از دست داده ام و زمانی برای این کار ندارم . [ به کار دل رسیدن = مشغول کار دل شدن ، به دل توجّه کردن / از دست رفتن = کنایه از گذشتن و سپری شدن ]
بخت و اقبالی و اندیشه و ثروت و قدرتی داشتم ، امّا صد حیف که این چهار چیز را در غم عشق از دست دادم .
مهرورزی و خیال عشق و تمایل به آن در دل ماند و در مقابل ، شکیبایی و آرامش و قرار از دست رفت . [ سودا = یکی از اخلاط اربعه که غلبۀ آن موجب عشق و هوس و خیال ( مالیخولیا ) می شود ]
اگر من در راه عشق از پای درآیم اهمّیّتی ندارد ، زیرا هزاران نفر بهتر از من در این راه از دست رفته اند . [ از پا درآمدن = کنایه از افتادن ، بیچاره و درمانده شدن / از دست رفتن = کنایه از مدهوش و بی قرار گشتن ]
این بار بیم آن دارم که جانم را بر سر کار عشق گذارم . نگران دل نیستم ، زیرا آن را چند بار از دست داده ام . [ خون خوردن = کنایه از غم و اندوه بسیار بردن ، رنج و تعب کشیدن ]
چه سود که اسب خیال را به حرکت درآورم ؟ زیرا عنان اختیار را از دست داده ام . [ زمام = مهار و عنان / زمام از دست رفتن = کنایه از بی قرار و بی اختیار گشتن ]
ای سعدی ، عشق ورزیدن با یاری که در پیشت حاضر است آسان است . اگر عاشق صادقی ، اینک که یار از دست رفته و غایب است عشق بورز . [ باز = از مصدر باختن به معنی بورز ، بپرداز ]
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…