شرح و تفسیر غزل شماره 131 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
دیشب آن یار سنگدل مرا اشفته و پریشان ساخت و با بردن دل بر جانم سلطه یافت . [ دوش = دیشب / یار دلبرده = یار دلربا / دست بر جان داشتن = کنایه از بر جان غلبه و چیره شدن ]
چشمانم مروارید اشک به دامنم می افشاند ، گویی به قدر گنجایش یک آستین مروارید خُرد به همراه داشت و آنها را نثار می کرد . [ دُر = مروارید / آستین = آن مقدار چیزی که در آستین گنجد (لغت نامه) / مرجان = سنگ سرخ رنگی است به صورت شاخه شاخه و معدن آن در موضعی از بحر قلزم است در ساحل افرقیه که در کف دریا چون گیاهی می روید ، مروارید ریزه و خرد / دُر فشاندن = کنایه از اشک ریختن ]
دلم از سوز عشق می سوخت ، اگر ناله سر نمی دادم چگونه می توانستم آن را درمان سازم ؟ [ شوق = اشتیاق و آرزومندی و آن جَستن دل است برای دیدن معشوق ، در نزد عارفان آتشی است که خداوند در دل اولیای خود قرار می دهد / سوختن = کنایه از سخت در رنج بودن ، بر اثر آتش عشق سوختن ]
در چنان سوزی به سر می بردم که فکر نمی کردم شب پایان پذیرد ، امّا وقتی که تا صبح در غم عشق بیمار ماندم ، دیدم که شب هم پایانی دارد ولی غم مرا پایانی نیست . [ تا = از هنگامی که ، از زمانی که ]
در باغ بهشت گشوده شد ، گویی باد کلید رضوان را برای گشودن در بهشت در اختیار داشت . [ رضوان = نام دربان و نگهبان بهشت ]
در آن باغ دیدم که غنچه در اثر وزیدن نسیم صبا مثل من دست در گریبان خویش زده ، می شکفت . [ نسیم صبا = باد خوشبوی صبحگاهی / دست در گریبان بودن غنچه = کنایه از شکفته شدن غنچه ]
و می گفت : تنها من نیستم که مجذوب عشق گشته ام ، بلکه هر گلی که بلبل غزل خوانی داشت ، ربودۀ عشق گشت . [ غزل خوان = آن که غزل و سرود خواند ، کنایه از مطرب / ربودۀ چیزی یا کسی بودن = شیفته و عاشق چیزی یا کسی بودن ]
راز من مثل راز غنچه که با شکفته شدن ، تمام باغ را فرا گرفت ، آشکار گشت . آخر تا کی می توان با شکیبایی راز عشق را پنهان داشت . [ بر ملا افتادن = فاش گشتن ، آشکار شدن / شایستن = ممکن و سزاوار بودن ]
ای سعدی باید جان را تَرک گویی ، زیرا نمی توان با یک دل دو وعشوق را دوست داست . [ دوست = معشوق و محبوب ]
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…