شرح و تفسیر تلبیس وزیر ، نصارا را در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
در میان جهودان ، پادشاهی جبار و بیدادگر بود که نسبت به عیسویان سخت کینه توز بود . این پادشاه موسی (ع) و عیسی (ع) را که در واقع شعله ای از یک چراغ و با هم متحد بودند را از روی تعصب ، مخالف یکدیگر می انگاشت و در صدد بو که دین و آئین عیسویان را براندازد . او وزیری کاردان و زیرک داشت که در امور مهم او را یاری می داد . وزیر می دانست که ایمان و عقیده مردم را نمی توان با خشم و زور از میان برداشت بلکه برعکس هر چه زور و خشونت سخت تر باشد عقیده و ایمان مردم استوارتر گردد و از اینرو نیرنگی ساخت و شاه را نیز موافق خود کرد . بر اساس این نیرنگ شاه را متقاعد نمود که چنین وانمود سازد که وزیر به آئین عیسویان گرایش یافته است ، پس باید دست و گوش و بینی او را برید و …
متن کامل حکایت آن پادشاه جهود که نصرانیان را می کشت از بهر تعصب را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
من به عیسویان می گویم که دین اصلی من نصرانی است و هم کیش شما هستم ولی این راز را نهان داشتم و ای خدای دانا به رازها و اسرار تو خود حال مرا می دانی .
شاه جهود چون دانست که من به آئین عیسویان ایمان دارم از روی تعصب و خشم آهنگ جانم کرد .
من خواستم دینم را از نظر شاه پنهان کنم و دین وی هرچه هست بدان تظاهر کنم و خود را به ظاهر یهودی نشان دهم .
اما شاه از راز من آگاه شد و دین اصلی مرا دریافت و در نتیجه حرف من در نزد شاه بی اعتبار شد .
شاه گفت : سخن تو مانند سوزنی است که در نان فرو رفته باشد و همانطور که زبان و دهان سوزن را در میان نان زود احساس می کنند من نیز به حیله تو واقف شدم . منظور مصراع دوم ضرب المثل “دل به دل راه دارد” می باشد .
من از روزنه قلب خود به حقیقت حال تو واقف گشتم م از احوالت واقف گشتم و دیگر به کلامت توجه نمی کنم و فریب حرفهای تو را نمی خورم .
اگر دین عیسی (ع) یاری ام نمی کرد و چاره ساز من نمی شد آن شاه بیدادگر جهودوار پاره پاره ام می کرد .
من به خاط عیسی (ع) جان خود را خواهم باخت و سرم را در راهش خواهم داد و جان دادن در راه او را منت بی شماری بر خود می دانم .
من جانم را از عیسی دریغ نداشته ام ولی به علم دین او نیک آگاهی دارم بدین جهت نمی خواهم فعلا جان دهم .
من دریغ داشتم از اینکه دین پاک عیسی (ع) در میان نادانان تباه گردد .
خدا و عیسی (ع) را سپاس می گزارم که ما برای این دین برحق راهنما و هادی شده ایم .
از وقتی که مسیحی شده ام از یهودیان و آئین یهودی تبری جسته ام .
– زنار رشته ای پشمین و متصل به صلیب که مسیحیان به گردن خود می آویختند و همچنین کمربندی که ذمیان نصرانی در مشرق زمین مجبور بوده اند به کمر بندند تا بدین وسیله از مسلمانان شناخته شوند . زنار لفظی یونانی است .
– نیکلسون می گوید که مسیحیان قرون اولیه عادت به بستن زنار نداشتند زیرا سنت زنار بستن از زمان خلیفه ثانی (عمر) معمول گردیده است به هر حال زنار بستن تعبیری است از به آئین مسیح درآمدن .
ای مردم ، اینک دور ، دور عیسی (ع) است اسرار دین او را با دل و جان گوش دهید .
آن شاه ستمکار به همان پیشنهاد فتنه انگیز وزیر پر تزویر عمل کرد و وزیر را به همان ترتیب شکنجه اش کرد و مردم همه از این کار شگفت زده شدند زیرا تا آن موقع دیده بودند که آن وزیر از مقربان درگاه شاه بود ولی ناگهان ورق بر ضد او برگشت .
شاه پس از شکنجه وزیر خود ، او را به سوی عیسویان راند و بدان دیار تبعیدش کرد و از آن پس وزیر شروع کرد به تبلیغ دین مسیحی .
دکلمه تلبیس وزیر ، نصارا را
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…