دعا کردن موسی آن شخص را تا به ایمان رود از دنیا | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر سوم ابیات 3383 تا 3398
نام حکایت : استدعای آن مرد از موسی (ع) زبان بهایم با طیور
بخش : 5 از 8 ( دعا کردن موسی آن شخص را تا به ایمان رود از دنیا )
جوانی نزدِ حضرت موسی (ع) می رود و می گوید : ای پیامبر خدا ، زبان جانوران را به من تعلیم دِه . باشد که از بانگ و آوای آنان ، در تقویتِ دین و ایمانِ خود بهره گیرم . حضرت موسی (ع) به او می گوید : دست از این هوی و هوس بدار و حدِ خود شناس . جوانِ ساده لوح دست از این خواستۀ خطیر خود برنمی دارد و همچنان بر آن اصرار می ورزد . حضرت موسی (ع) به درگاهِ الهی روی می کند و عرضه می دارد : خداوندا تو خود قضاوت فرما ، اگر بدو زبانِ جانوران آموزم چون ظرفیت و قابلیت آن را ندارد تباه شود و …
متن کامل « حکایت استدعای آن مرد از موسی (ع) زبان بهایم با طیور » را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .
موسی (ع) در سحرگاهِ همان روز به نیایش پرداخت و به حضرت حق تعالی عرضه داشت : خداوندا ، ایمان را از او مگیر و او را بی ایمان از دنیا مَبَر .
خداوندا در حقِ این نادان ، بزرگواری فرما و او را ببخش ، زیرا او خطا کرد و گستاخی نمود و پا از گلیمِ خود فراتر نهاد .
من ( موسی ) ، بارها به او گفتم که این علم یعنی علمِ غیب در شأنِ تو نیست و قابلیت آن را نداری . امّا او خیال می کرد که من می خواهم او را از سرم باز کنم و خیال می کرد که حرف هایم بیهوده است .
کسی می تواند دست به اژدها برد که دستش عصا را اژدها کند یعنی قابلیت اش را داشته باشد .
همینطور کسی می تواند اسرارِ غیب را یاد بگیرد که بتواند لب از افشای آن ببندد . [ برای همین گفته اند « آشکار ساختن اسرارِ الهی کفر است . دانست آن که دانست و ندانست آن که ندانست » توضیح «کتمانِ سِر» در شرح بیت 1762 دفتر اوّل آمده است ]
برای مثال ، هیچ پرنده و مرغی شایسته دریا نیست مگر پرنده و مرغِ آبی . این نکته را دریاب که خداوند به راهِ راست و درست داناتر است . [ اولیاء الله همچون مرغانِ آبی در دریای بیکرانِ اسرارِ الهی شناورند . امّا سایرِ مردم مانند مرغانِ خاکی اند و استعدادِ ورود به دریا را ندارند و اگر هم خود را به دریا زنند هلاک شوند . بنابراین در بیانِ اسرار نیز باید مراتب و قابلیت ها را رعایت کرد . ]
آن شخصِ خام اندیش که می خواست زبانِ حیوانات را یاد بگیرد داخلِ دریا شد و چون مرغِ آبی نبود یعنی قابلیت دریا را نداشت ، غرق شد . پس ای خداوندی که دوستدار بندگانت هستی . دست او را بگیر و مگذار که بی ایمان از دنیا رود .
حضرت حق تعالی گفت : آری ای موسی ، من به آن مرد ، ایمان عطا کردم و اگر تو بخواهی اکنون زنده اش می کنم .
بلکه به خاطرِ تو اکنون همۀ مُردگانِ در خاک خفته را زنده می کنم .
موسی (ع) عرضه داشت : خداوندا این جهان ، جهانِ مردن است . در آن جهان که جهانِ روشنی است زنده اش فرما .
چون این جایگاهِ نیستی ، جهانِ ماندن و بقا نیست . پس بازگشتِ موقت به این جهان ، نفعِ چندانی برای بازگشت کنندگان ندارد . زیرا باید چند صباحِ دیگر دوباره از این جهان بکوچند .
خداوندا اینک در نهانخانۀ « همه نزدِ ما حاضرند » رحمتی بر آنان نثار فرما . [ مصراع دوم اشاره است به آیه 32 سورۀ یس ، که توضیح آن در شرح بیت 3672 دفتر اوّل آمده است . ]
این نکته را باید بدانی که ضرر و زیان جسمانی و جانی به نفعِ جان است و جان را از پلیدی و رنجِ مادّی و دنیایی می رهاند . یعنی مهارِ شهوات ، روح را تعالی می بخشد . [ در واقع پیامِ اصلی حکایت مذکور ، این بیت است . ]
اینک بدان که باید با دل و جان خواهان و خریدار ریاضت باشی . هر گاه جسمِ خود را در خدمتِ روح قرار دهی ، روحت از پلیدی خواهد رهید . [ ریاضت = در لغت به معنی رام کردن ستور و تعلیم و تربیت اسب جهتِ سوار شدن است . امّا در اصطلاحِ عرفانی به معنی تمرین دادن نَفس برای حصولِ صدق در نیّت و گفتار و کردار است یعنی آدمی باید در پرتوِ ریاضت به جایی رسد که همۀ نیّات قلبی و اعمالِ خود را خالصاََ برای حق تعالی قرار دهد . صوفیان برای ریاضت سه مرتبه قایل شده اند . ریاضت عامه ، ریاضت خاصه و ریاضتِ اخصِ خواص . ( شرح منازل السائرین ، ص 43 و 44 ) . ریاضت بر دو نوع ادست : ریاضت اجباری ، ریاضت اختیاری .
ریاضت اجباری = پریشانی هایی است که بر اثرِ حوادثِ ناگوار در زندگانی هر کس به نوعی پیش می آید . مولانا می گوید این حوادث را نیز باید با صبر و شکیبایی تحمل کرد و بیتابی اظهار ننمود . چه بسا همین زیان ها ، بلا گردان جانِ آدمی باشد .
ریاضت اختیاری = مخصوصِ سالکان و مؤمنان است که با اراده و آگاهی آن را برای خود برمی گزینند تا نَفسِ خود را مهار زنند و خود را به کمال رسانند .
ای کامروا ، هر گاه ریاضت و رنجی بی اختیار و اراده ات به تو روی آورد و سرِ تسلیم فرود آر و شکرانه بده که آن ریاضت موجبِ ریاضِ دولت و سعادتِ تو می شود . [ زیرا آدمی همانطور که در سختی جانکاه و فشارِ فراتر از تاب و توانِ خود تباه می شود ، در راحتی محض نیز تباه می گردد . ]
هر گاه خداوندِ متعال ، چنین ریاضتی به تو داد ، شکرِ حق را به جای آر که این ریاضت را به اختیارِ خودت انتخاب نکردی بلکه مشیّتِ الهی تو را به ریاضت واداشته است . [ منظور از امرِ کُن ، اشاره است به آیه ۱۱۷ سوره بقره . « … و چون آفریدن چیزی را اراده فرماید . به محضِ اینگه گوید : موجود باش ، پس موجود شود . » و نیز اشاره است به آیه ۸۲ سوره یس که می فرماید : « فرمان نافذ خدا چنین است که هر گاه آفرینش چیزی را اراده کند به محض آنکه گوید : باش ، می شود » ]
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…