باز الحاح کردن معاویه ابلیس را | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر دوم ابیات 2730 تا 2743
نام حکایت : بیدار کردن ابلیس ، معاویه را که خیز وقت نماز است
بخش : 9 از 15 ( باز الحاح کردن معاویه ابلیس را )
حکایت کرده اند که معاویه در گوشه ای از کاخ خود خوابیده بود . درهای ورودی کاخ از اندرون بسته بود تا کسی مزاحم خواب او نشود . او در خوابی ژرف فرو رفته بود که ناگهان ، شبحی او را از خواب بیدار می کند . معاویه آسیمه سر از خواب بیدار می گردد ولی کسی را نمی بیند پیشِ خود می گوید : همۀ درهای کاخ که بسته است ، پس این شخصِ موهوم از کجا به اندرون درآمده است ؟ برمی خیزد و به جستجو می پردازد و بالاخره با شبحی برخورد می کند و به او می گوید : کیستی ؟ پاسخ می دهد : ابلیس ، معاویه می پرسد : چرا مرا بیدار کردی ؟ می گوید : وقتِ نماز است ، تو را بیدار کردم تا فوراََ …
متن کامل « حکایت بیدار کردن ابلیس ، معاویه را که خیز وقت نماز است » را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .
معاویه گفت : ای ابلیس به جز راستی و درستی ، چیزی نمی تواند تو را رستگار سازد . زیرا عدالت نیز تو را به راستی فرا می خواند .
راست بگو تا از دستِ من رها شوی . زیرا حیله و نیرنگ نمی تواند غبارِ پیکار مرا با تو فرو نشاند .
ابلیس به معاویه گفت : ای کسی که مالامال از اندیشه های گوناگون و خیالات هستی ، تو چگونه دروغ را از راست باز می شناسی ؟
معاویه گفت : پیامبر (ص) برای شناختن ناسَرَه از سَرَه معیاری قرار داده است .
پیامبر (ص) فرموده است : دروغ مایۀ تردید قلب هاست و راستی ، مایۀ آرامش خاطر . ( طَروب = بسیار طربناک ) [ اشاره است به حدیثی از پیامبر (ص) « رها کن آنچه را که تو را به شک می اندازد و بگیر آنچه را که تو را به شک نمی اندازد . زیرا در راستی ، آرامش خاطر است و در دروغ شک و تردید » ( شرح مثنوی ولی محمد اکبرآبادی ، دفتر دوم ، ص 208 و شرح اسرار ، ص 159 ) ]
دل با سخن دروغ آرامش نمی یابد ، چنانکه اگر مثلا آب با روغن درآمیزد چراغی را روشن نمی کند .
ولی سخنِ راست مایۀ آرامش دل است ، زیرا راستی ها و حقایق همانند دانه ای است که در دام قرار می گیرد تا مرغِ دل را صید کند .
وقتی که روانِ آدمی بیمار باشد و ذائقه ، نامتعادل ، آدمی نمی تواند طعمِ غذا را تشخیص دهد .
وقتی که روانِ آدمی از بیماری و ناهنجاری برَهَد . می تواند مزۀ راست و دروغ را تشخیص دهد . [ بیماری های روحی نظیر حرص و حسد و کینه و آز تعادل روانی را بر هم می زند و در نتیجه انسان نمی تواند شناختِ درستی از پدیده ها حاصل کند ]
وقتی که آدم (ع) نسبت به گندم میل پیدا کرد ، همین میل ، تعادل روانی را از او سلب نمود .
آنگاه دروغ و حیله گری تو (ابلیس) در او اثر بخشیده و او سخنِ دروغ و حیله گرانه ات را گوش کرد . در نتیجه فریفته شد و سمِ کُشندۀ تو را نوشید .
او در آن لحظه نتوانست کژدُم را از گندم باز شناسد . زیرا قوۀ تشخیص و بازشناسی پدیده ها از کسی که مستِ در هوس ها و شهوات باشد دور می شود .
مردم از آنرو که مست و مدهوشِ آرزو و هوی و هوس هستند ، نیرنگ های تو را می پذیرند .
هر کس که خود را از خوی ِ هوای نَفس برهاند ، چشمِ دل خود را با اسرار و حقایق نهان آشنا می سازد .
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…