ادامه قصه آن عجوزه که روی خود گلگونه می کرد | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر ششم ابیات 1242 تا 1249
نام حکایت : حکایت هِلال که بندۀ مخلص و صاحب بصیرت و بی تقلید خدا بود
بخش : 7 از 9 ( ادامه قصه آن عجوزه که روی خود گلگونه می کرد )
هِلال یکی از یاران پیامبر (ص) ، در بیتِ خواجه ای به کارِ ستوربانی و تیمارداشتِ چهارپایان مشغول بود . امّا خواجه از حقیقتِ حالِ او خبر نداشت . تا اینکه هِلال بیمار می شود و نُه روز در اصطبل ، رنجور و بیمار می افتد و کسی هم از این امر مطلّع نمی شود . حتّی خواجه نیز نمی داند او بیمار شده است . تا اینکه پیامبر (ص) از طریقِ وحی بر این امر وقوف می یابد و برای عیادت او شتابان راهی بیت خواجه می شود . همینکه خواجه می شنود که پیامبر (ص) به سوی خانۀ او می آید …
متن کامل ” حکایت هِلال که بندۀ مخلص و صاحب بصیرت و بی تقلید خدا بود “ را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
از آنرو که مجلس مثنوی از افراد کم مایه و نازل خالی نیست . چاره ای نداریم که سطح سخن خود را تنزّل دهیم . [ پیغاره = طعنه ، سرزنش ، بهتان ، در اینجا به معنی پست و نازل ]
مولانا خطاب به خود می گوید : زودباش این سخن را از رهن نکات مختلف رها کن و به حکایت پیرِ زن بازگرد تا ببینیم کارش به کجا کشید .
وقتی که انسان پا به سن بگذارد و مرد راهِ حق نشود . تو باید نامِ او را عجوزۀ کهنسال بگذاری . [ خواه مرد باشد خواه زن ]
چنین شخصی نه سرمایه ای معنوی دارد و نه مقامی باطنی . و نه استعداد پذیرش مایه های معنوی را دارد . [ به موجودی عاطل و باطل و کارافزا تبدیل می شود . ]
نه می تواند دلِ کسی را شاد کند و نه حتّی می تواند شادمان شود . نه معنویتی دارد و نه استعداد گرفتن معنویت از دیگری . [ معنی کشی = معنی کشیدن ، گرفتن معنویت و کمال از دیگران ]
نه زبان دارد و نه گوش و نه عقل و بینایی . نه هوشیاری قابل قبول دارد و نه کاملاََ بیهوش است و نه فکری دارد . [ همۀ قوا در دورۀ پیری تعطیل و یا نیمه تعطیل می شود . ولی ممکن است حرص و طمع به شدّت افزایش یابد . ]
چنین شخصی نه به معنویت و کمال احساس نیاز می کند و نه جمالی دارد که بدان ببالد . لایه لایۀ وجودش مانند پیاز ، بوی تعفّن می دهد .
او نه طریقی را درنوردیده است و نه پای راه رفتن دارد . آن فاحشه نه گرمای روحی دارد و نه آه و سوزِ ایمان و عرفان و عواطف .
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…