پرسیدن پادشاه از شخصی که ادعای نبوّت داشت
پرسیدن پادشاه از شخصی که ادعای نبوّت داشت | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر پنجم ابیات 1226 تا 1241
نام حکایت : حکایت شخصی که دعوی پیغمبری می کرد گفتندش چه خورده ای
بخش : 4 از 11 ( پرسیدن پادشاه از شخصی که ادعای نبوّت داشت )
شخصی ادّعایِ پیغمبری کرد . او را گرفتند و نزدِ شاه بُردند و از شاه تقاضا کردند که شخصِ مدّعی را مجازات کند تا مایۀ عبرتِ همگان گردد . شاه دید که آن مدّعی ، مردی لاغر و مُردنی است و حتّی طاقتِ یک کشیده هم ندارد . پس با خود گفت که چاره در اینست که با وی به نرمی گفتگو کنم تا رازِ ادّعای او آشکار شود . پس …
متن کامل ” حکایت شخصی که دعوی پیغمبری می کرد گفتندش چه خورده ای “ را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
شاه از شخصی که ادعای پیامبری می کرد پرسید : بگو ببینم وحی چیست ؟ یا کسی که پیامبر است چه مایه و فایده ای دارد که به دیگری بدهد ؟ [ مولانا در این بخش بازمی گردد به ادامه حکایت شاه و مدّعی پیامبری : شاه به آن متنبّی می گوید پیامبرِ حقیقی خصوصیاتی معنوی دارد و می تواند به طالبانِ ارشاد ، علو روحی و تعالی باطنی بخشد واِلّا صِرفِ ادّعا که کافی نیست . ]
آن شخص گفت : چه کمالی وجود دارد که پیامبر کسب نکرده باشد ؟ و یا کدام دولتِ معنوی است که پیامبر بدان دست نیافته باشد ؟
فرض کنیم این وحیی که من مدّعی آن شده ام از نوعِ وحی پیامبر گنجینه دار نباشد یعنی گیرم که وحی من آنگونه که وحی انبیایِ عِظام حاوی گنجینۀ اسرار الهی است نباشد امّا از وحیی که به دلِ زنبورِ عسل القاء می شود که کمتر نیست . [ گنجور = گنج ، صاحبِ گنج ، گنج دار / وحی = شرح بیت 1461 دفتر اوّل و شرح بیت 1009 دفتر اوّل ]
منضور بیت : درست است که وحی القاء شده به اولیاء در مرتبۀ والایِ وحی انبیای عظام نیست امّا از دیگر مراتبِ مختلفِ وحی که پایین تر نیست .
از آنرو که موضوع وحی پروردگار به زنبور عسل در قرآن کریم وارد شده است . خانۀ وحی زنبورِ عسل پُر از شهد و شیرینی شده است . ( اَوحی = وحی کرد / نَحل = زنبور عسل ) [ وحی به زنبور عسل از نوعِ الهامِ غریزی است . مصراع اوّل اشاره است به آیات 68 و 69 دفتر اوّل که توضیح آن در شرح بیت 1009 دفتر اوّل آمده است . ]
زنبور عسل یواسطۀ نورِ وحیِ حضرت حق که عزیز و جلیل است عالَم را پُر از موم و عسل کرده است .
انسان که مظهر آیه وَ لَقَد کرَّمنا بنی آدم است و روحش دائماََ در حالِ تعالی است . کی ممکن است که وحی او فروتر از وحی زنبور عسل باشد ؟ [ کرَّمنا = گرامی داشتیم ، اشاره است به آیه 70 سورۀ اسراء « و ما فرزندان آدم را بس گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا بر مرکوب ها سوار کردیم و ایشان را از غذاهای پاکیزه روزی دادیم و آنان را بر بسیاری از آفریدگان برتری بخشیدیم » ]
مگر تو آیه « کوثر به تو عطا کردیم » را نخوانده ای ؟ پس چرا خشکیده و تشنه لب مانده ای ؟ [ در سورۀ کوثر آمده است « همانا ما کوثر ( خیر و برکتِ فراوان ) را به تو ( محمّد ) عطا کردیم . پس برای پروردگارت نماز گزار که براستی دشمنِ تو سترون است » توضیح در بارۀ کوثر در شرح بیت 1901 دفتر اوّل آمده است ]
یا شاید تو ای بیمار دل مانندِ فرعونی که کوثر برای تو مانندِ رودِ نیل خونین و ناگوار شده است . [ توضیح در بارۀ خون شدن آب نیل در شرح بیت 3785 دفتر سوم آمده است ]
توبه کن و از هر دشمنی که آبِ کوثر در کِدوی وجودِ خود ندارد بپرهیز . یعنی با هر کس که در روح و کالبدِ خود آبِ کوثرِ عرفان و عمل صالح ندارد حشر و نشر نکن .
اما هر کس را دیدی که چهره اش از آبِ کوثرِ عرفان و ایمان و عملِ صالح سرخ و با طراوت شده بدان که او اخلاقِ محمّدی دارد . پس با او حشر و نشر کن و انیسِ او شو که با این مصاحبت به کمال خواهی رسید .
تا در شمار دوستداران و عاشقان خدا درآیی . زیرا سیبِ علم و معرفت بر درختِ احمدی است . ( اَحَبَّ لِلّه = دوست داشت برای خدا ، امّا در اینجا اشاره است به حدیث « هر که برای خدا ببخشد و برای خدا امساک کند و برای خدا دوست بدارد و برای خدا دشمن بدارد و برای خدا ازدواج کند . همانا ایمانش کمال یافته است » ( احادیث مثنوی ، ص 37 ) ) [ کلمۀ «حساب» را باید به صورت ممال ، یعنی «حسیب» خواند تا با «سیب» قافیه شود . اینگونه قافیه سازی در مثنوی زیاد است . ]
هر کس را دیدی که از «کوثر» تشنه لب مانده او را به منزلۀ مرگ و تب ، دشمنِ خود بدان . یعنی هر کس که از چشمۀ عرفان و ایقان و عملِ صالح محروم مانده او را دشمنِ خود بدان و از او بپرهیز . ( کوثر = شرح بیت 1901 دفتر اوّل ) [ مصاحبت با او موجبِ تیرگی و انکدار قلب و روح می شود و بیماری اخلاقی او تو را نیز دچار خواهد کرد . ]
اگر چه که او پدر و یا مادر تو باشد زیرا چنین کسی در حقیقت خونِ تو را می آشامد .
این روشها را از ابراهیم خلیل الله یاد بگیر که او ابتدا از پدرش بیزاری جُست . ( سِیَر = جمع سیره به معنی روش و سُنّت ) [ در آیه 114 سورۀ توبه آمده است « درخواست آمرزش ابراهیم برای پدرش جز به خاطرِ وعده ای که بدو داده بود نبود و چون بر او (ابراهیم) آشکار شد که پدرش دشمنِ خداوند است از او بیزاری جُست . براستی که ابراهیم بسیار نیایشگر و بُردبار بود » ]
مفسران اهلِ سنّت نظیر امام فخر رازی و جارالله زمخشری طبق صورت لفظ «اَب» ، پدر ابراهیم را بت پرست دانسته اند ( التفسیر الکبیر ، ج 13 ، ص 37 تا 40 و کشّاف ، ج 2 ، ص 39 ) . حال آنکه مفسران و دانشمندان شیعه لفظ «اَب» در آیه فوق را به معنی جَدِّ مادری و یا عموی ابراهیم (ع) دانسته اند زیرا نیای انبیاء جملگی از لوثِ شِرک و بت پرستی منزّه بوده اند و از این گذشته نامِ پدرِ ابراهیم را «تارَخ» یا «تارَح» گزارش کرده اند و «آزَر» جدِ مادری او بوده که به کارِ بت سازی و بت تراشی مشغول بوده است ( مجمع البیان ، ج 4 ، ص 321 ) به هر حال مولانا در این بیت از صورتِ لفظی «اَب» پیروی کرده است . ]
تا در شمار کسانی بشمار آیی که خشم و غضبشان نیز برای حضرت حق است تا غیرتِ عشق الهی خلوص ایمان و ایقانِ تو را موردِ طعن و ایرادِ قرار ندهد . [ دَق = طعن زدن ، نکوهش کردن ) اَبغَض لِلّه = لفظاََ یعنی برای رضای خدا دشمنی کرد ، در اینجا اشاره است به حدیث « هر که برای خدا ببخشد و برای خدا امساک کند و برای خدا دوست بدارد و برای خدا دشمن بدارد و برای خدا ازدواج کند . همانا ایمانش کمال یافته است » ( احادیث مثنوی ، ص 37 ) ]
مادام که لا الله الا الله نگویی . راه و رسم این طریق را پیدا نخواهی کرد . ( مَنهَج = راه آشکار و روشن ) [ تا وجودِ موهومِ خود را در وجود باقی حق فانی نسازی . راه و روش انبیاء و اولیاء الله را پیدا نخواهی کرد . ]
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…