ماشاءَ اللهُ کانَ یعنی خواست خدا و رضای او جویید | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر پنجم ابیات 3111 تا 3130
نام حکایت : حکایت در جواب جبری و اثبات اختیار و صحتِ امر و نهی
بخش : 2 از 11 ( ماشاءَ اللهُ کانَ یعنی خواست خدا و رضای او جویید )
شخصی بالای درختی رفت و شاخه های آن را محکم می تکاند و میوه ها را می خورد و بر زمین می ریخت . صاحب باغ آمد و گفت : خجالت بکش ، داری چه کار می کنی ؟ آن شخص با گستاخی تمام گفت : بنده ای از بندگان خدا می خواهد میوه ای از باغ خدا بخورد . این کار چه ایرادی دارد ؟ صاحب باغ دید بحث و مجادله با او فایده ای ندارد . پس غلام تُرک خود را صدا زد و گفت : آن چوب و طناب را بیاور تا جواب مناسبی به این دزد بدهم . دست و پای دزد را بستند و صاحب باغ محکم با چوب او را مضروب کرد . دزد می گفت …
متن کامل ” حکایت در جواب جبری و اثبات اختیار و صحتِ امر و نهی “ را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
این سخن بنده که می گوید : « هر چیز را که خدا بخواهد همان می شود » برای آن نیست که در کار تنبلی کند . [ این بخش نیز در بیان این مطلب است که ارادۀ الهی ، نافی ارادۀ انسانی نیست و نباید مشیّت مطلقۀ الهی را بهانه کرد و از مسئولیت اعمال خویش تن زد . ]
بلکه این کلام برای انگیختن شور و حال در اخلاص و جدّیت است بدیم معنی که : ای بندۀ خدا در خدمت و طاعت الهی آمادۀ بیشتری داشته باش . [ تحریض = برانگیختن ، تحریک کردن ]
اگر فرضاََ به تو بگوید : ای جوانمرد ، تو هر چه خواهی همان خواهد شد . و هر کاری مطابق میل و مراد تو انجام می گیرد . [ راد = جوانمرد ، دلیر ، صاحب همّت ]
در آن صورت اگر تنبلی نشان دهی جایز است . زیرا هر آنجه بخواهی و هر آنچه بگویی همان می شود . [ بی آنکه نیاز به تلاش داشته باشی . ]
اما اگر بگویند : هر چه خواهد همان شود . فرمان ، فرمانِ مطلق و جاودان اوست . ( اَیش = مخفّف اَیُّ شی ءِِ به معنی هر چیز ) [ ادامه معنا در بیت بعد ]
پس چرا با نیرویی برابر صد مَرد یعنی با نیروی صد چندان و بنده وار به ذکر و طاعتِ او نمی پردازی ؟ [ ای جبری حال که ارادۀ بشری بدون تلاش تحقق نمی پذیرد پس چرا بهانه تراشی می کنی و خود را از سعی و اجتهاد برکنار می داری ؟ جا دارد که در اعمال و احوال خود کوشا باشی تا به اقتضای مشیّت الهی به مراتب والا نایا شوی . ]
مثلاََ اگر به تو بگویند : یعنی چنین شایع شود که فلان وزیر در امور سیاسی و حکومتی هر چه بخواهد همان می شود . ( دار و گیر = سیاست و حکومت ، کرّ و فرّ ) [ ادامه معنا در بیت بعد ]
تو با نیرویی صد چندان فوراََ اطراف او می گردی تا آن وزیر تو را مشمول بخشش و احسان خود کند . [ در اینجا دیگر نمی گویی آن وزیر که همه کاره است و هر چه بخواهد می شود . پس چرا من بیهوده تلاش کنم ؟ ]
یا آیا از آن وزیر و کاخِ او فرار می کنی ؟ مسلماََ فرار کردن راه طلبِ یاری و احسان وزیر نیست .
اما ای جبری ، تو مفادِ عبارت « ماشاء الله کان » را وارونه فهمیده ای . یعنی به جای اینکه (در اعمال و طاعات) چالاک و فعال شوی . دچار تنبلی و کسالت شده ای . خلاصه درک و دریافت تو از آن عبارت برعکس است . [ کاهل = تنبیل ]
بهوش باش که فرمان ، فرمان فلان دولتمرد است . معنی این جمله چیست ؟ یعنی با اشخاص غیر او حشر و نشر مکن .
بلکه پیرامون آن دولتمرد بگرد . زیرا فرمان ، فرمانِ اوست . هموست که دشمن را می کُشد و دوست را می رهاند .
هر چه را که آن دولتمرد بخواهد . یقیناََ همان را خواهی یافت . حال که امر بدین منوال است حرکات بیهوده انجام مده و تنها خدمت به او را اختیار کن .
نه آنکه چون او حاکم است اطرافش نگردی و سرانجام رسوا و شرمنده شوی .
تأویلی که تو را دلگرم و امیدوار و چالاک و شرمسار کند تأویلی حقیقی است . یعنی عبارت ماشاء الله و کان که مستمسک جبریان شده برای تشویق و تحریض آدمی در عرصۀ طاعت و خدمت است نه توجیه تنبلی و خمودگی . پس اگر آن جمله بدین امر تأویل شود که انسان باید بر تلاش خود بیفزاید و هر چه بیشتر عمل صالح انجام دهد تأویلِ خوبی است . [ تأویل = بیان مفاد کلام بر خلافِ ظاهر آن ]
اما اگر تأویل آن عبارت تو را سست و کاهل کند بدان که آن تأویل ، تأویل نیست بلکه تبدیل و تحریف است .
این سخن ، یعنی جملۀ ماشاء الله کان برای دلگرم کردن تو در انجام طاعت و خدمت است . تا دست ناامیدان را بگیرد و آنان را به لطف و کرمِ الهی امیدوار کند .
معنی و مقصود قرآن را فقط باید از خودِ قرآن بپرسی و نیز از کسی که بر هوای نَفسِ خود آتش رده است . [ مصراع اوّل به شیوۀ متعالی « تفسیر قرآن به قرآن » اشارت دارد . حضرت علی (ع) می فرماید : « خداوند یادآور شده است که اجزاء قرآن کریم یکدیگر را تصدیق می کنند » ( نهج البلاغه فیض الاسلام ، خطبه 18 ) و باز می فرماید : « با کتاب خدا (قرآن کریم) است که بصیرت می یابید و (بحق) سخن می گویید و می شنوید و برخی از قرآن ، گویای برخی دیگر از آن است (آیات قرآنی یکدیگر را تفسیر می کنند) و برخی از آن گواهِ برخی دیگر است » ( نهج البلاغه فیض الاسلام ، خطبه 134 ) . مولانا در مصراع دوم می گوید تفسیر قرآن کریم را کسی می داند که بر خرمنِ هواهای نفسانی خود آتش ریاضت زده باشد . چنانکه در آیه 79 سورۀ واقعه آمده است « و درنیابند ( حقایق قرآنی را ) جز پاکان » ]
چنین شخصی در برابر قرآن خاضع و قربانی شده . تا بدان حد که روح او به عینِ قرآن تبدیل یافته است . یعنی قرآن مجسّم شده است .
برای مثال ، روغنی که بطور کامل فدای گُل شده . یعنی با آن کاملاََ امتزاج یافته است . در آن حال تو می خواهی گُل را بو کن یا روغن را . هیچ فرقی نمی کند .
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…