غزل شماره 98 دیوان خواجه حافظ شیرازی | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شاعر : شمس الدین محمد حافظ شیرازی
کتاب : دیوان اشعار
قالب شعر : غزل
آدرس شعر : غزل شماره 98 دیوان خواجه حافظ شیرازی
اپر در مذهب و ملتِ تو ریختن خونِ عاشق حلال است صلاحِ ما هم در صلاحِ تو است یعنی هرچه شایسته توست شایسته ما هم هست . چه ریختن خون باشد و چه گرفتن جان . [ صلاح = شایسته ]
سیاهی زلفِ تو چنان است که گویی بوجود آورندۀ تاریکی هاست و سپیدی چهرۀ چون ماهِ تو شکافنده و پدیدآورندۀ صبح است به عبارت دیگر ، روی تو همچون صبح که سیاهی شب را کنار می زند و درمی آید . سیاهی زلفِ تو را شکافته و بیرون آمده است . [ سواد = سیاهی / جاعل الظلمات = قرار دهندۀ ظلمت ها و تاریکی ها / بیاض = سفیدی / فالق الاصباح = شکافندۀ صبح ]
هیچکس از شکنِ گیسوی خم اندر خمِ تو رهایی نیابد و از آن کمانِ کوچکِ ابروان و تیرِ نگاه آیا چشمِ رستگاری توان داشت ؟ [ نَجاح = رستگاری و پیروزی ]
آنچنان می گریم که از اشکِ دیده ام چشمه ای در کنارم جاری شده است که ملّاح نمی تواند در آن چشمه شنا کند . یعنی با وجودِ این که شناگری از خصوصیات یک ملّاح است باز نمی تواند در آن چشمه شنا کند . [ روان = جاری / آشنا = شنا / ملّاح = کشتی بان ]
لب چون چشمۀ نوشِ تو ، نیروبخشِ جان است و برای پیکرِ خاکی ما همچون دعای شبانه است . [ ذکر = دعا / رواح = شبانگاه ]
لبِ لعلِ تو با صد نوع زاری و نیاز بوسه ای داد و دلِ من با صد هزار اصرار و پافشاری ، از لبِ تو کام گرفت . [ لعل = سنگِ قیمتی سرخ رنگ ، لب از جهت سرخی به لعل مانند شده / کام گرفتن = به آرزو رسیدن ]
تا زمانی که شب و روز به هم متصل هستندو در پی هم می آیند و می روند . پیوسته ذکرِ زبانِ عاشقان ، دعا برای جانِ تو است . [ وِرد = ذکری که کسی آن را پیوسته زیر لب تکرار کند / مشتاقان = عاشقان / مسا = شب / صباح = صبح ]
ای حافظ ، از ما طلبِ خیر و صلاح و توبه و تقوا را مکن . زیرا از رند و عاشق و دیوانه ، کسی انتظار اینها را ندارد . [ صلاح = خیر و نیکی و پرهیزکاری / رند = شخصی که ظاهرش در ملامت و باطنش در سلامت باشد / مجنون = دیوانه ]
به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :
به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد
نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .
پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .
بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .
یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت
تخلص خواجه ، حافظ است . و …
متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…