عنف کردن معاویه با ابلیس | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر دوم ابیات 2700 تا 2705
نام حکایت : بیدار کردن ابلیس ، معاویه را که خیز وقت نماز است
بخش : 6 از 15 ( عنف کردن معاویه با ابلیس )
حکایت کرده اند که معاویه در گوشه ای از کاخ خود خوابیده بود . درهای ورودی کاخ از اندرون بسته بود تا کسی مزاحم خواب او نشود . او در خوابی ژرف فرو رفته بود که ناگهان ، شبحی او را از خواب بیدار می کند . معاویه آسیمه سر از خواب بیدار می گردد ولی کسی را نمی بیند پیشِ خود می گوید : همۀ درهای کاخ که بسته است ، پس این شخصِ موهوم از کجا به اندرون درآمده است ؟ برمی خیزد و به جستجو می پردازد و بالاخره با شبحی برخورد می کند و به او می گوید : کیستی ؟ پاسخ می دهد : ابلیس ، معاویه می پرسد : چرا مرا بیدار کردی ؟ می گوید : وقتِ نماز است ، تو را بیدار کردم تا فوراََ …
متن کامل « حکایت بیدار کردن ابلیس ، معاویه را که خیز وقت نماز است » را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .
معاویه به ابلیس گفت : ای راهزنِ طریق حق ، اینقدر بهانه تراشی مکن . بی گمان تو نمی توانی در من راه پیدا کنی . پس در صدد این مباش که راهی در من بجویی یعنی نمی توانی مرا فریب دهی .
برای مثال ، تو دزدی و من غریب و تاجر ، تو هر نوع جامه ای که برای من بیاوری . من کی آن را می خَرم ؟ یعنی مفتون حیله های تو نمی شوم .
از روی کافری پیرامون کالای من مگرد . تو خریدار جامه و متاع کسی نیستی . [ ابلیس اطراف انسان می گردد و چنین وانمود می کند که قصدِ کمک کردن دارد در حالی که او قصدِ گمراه کردن انسان را دارد . او مانند دزد است . می رباید و به یغما می برد ولی چیزی نمی خرد بلکه فقط تظاهر به خرید می کند ( شرح کفافی ، ج 2 ، ص 539 ) ]
دزد خریدار مال کسی نیست و تازه اگر خود را خریدار وانمود کند قصدش فریب و نیرنگ است . [ راهزن = تمثیلی است از ابلیس که راهزنِ دین و ایمان و صفای قلبِ آدمیان است ]
شگفتا ، این حسود یعنی ابلیس در انبانِ وجودش چه فریب هایی دارد ؟ ای خدا از گزندِ این دشمن ، به فریادِ ما برس .
اگر این دزد ، فصلِ دیگری از نیرنگ های خود را بر من القا کند . جامۀ دین و ایمان را از من به یغما بَرَد . بس که فریب کار و خدعه انگیز است . [ نمد = در اینجا کنایه از ایمان و دین است ]
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…