شرح و تفسیر گفتن موسی به مرد گوساله پرست در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
روزی حضرت موسی (ع) به چوپانی برخورد کرد که با زبانی ساده و بی پیرایه خدا را یاد می کرد . مثلاََ می گفت : ای خدا ، تو کجا هستی که من نوکری تو را کنم . موزه ات را رفو کنم و شانه بر گیسوانت کشم . شپش های جامه ات را بِکُشم و از شیر گوسفندان به تو غذا دهم . دستان و پاهایت را نوازش کنم و جایِ خوابِ تو را پاک و پاکیزه کنم . و از این جملات و تعابیر بسیار گفت . تا آنکه حضرت موسی (ع) برآشفت و او را نکوهش کرد . چوپان نیز دل شکسته و غمین راهِ بیابان در پیش گرفت و
متن کامل حکایت انکار موسی بر مناجات شبان را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .
حضرت موسی (ع) با یک گوساله پرست که مستِ خیال شده بود گفت : ای کسی که از روی بدبختی و گمراهی اندیشۀ بد بافته ای .
خلاصۀ حکایت : حضرت موسی (ع) به مردی که غرقِ خیال و پندار بی پایه بود گفت : ای مرد ، تو را چه می شود که آن همه از من معجزه و برهان و دلیل دیدی . ولی باز بر مقامِ من طعنه و خدشه وارد می آوری ؟ در حالیکه وقتی سامری آن مجسمۀ گوساله را ساخت و صدایی از آن برخاست در برابرش به سجده درآمدی و آن را خدای خود پنداشتی .
این حکایت در مضمون ابیات اخیر است که نابخردان به سبب اندیشۀ کوته و بسیط خود باطل را باور می کنند و از حق رُخ برمی تابند .
در مورد پیامبری من ، صد نوع شک و گمان آوردی در حالی که من برهانی روشن دارم و اخلاقی نیکو و والا .
تو صدها هزار معجزه از من دیده ای ولی با این حال ، صد نوع شک و بَدگمانی تو نسبت به من افزون شده . یعنی دیدن این معجزات ، به جای آنکه تو را به ایمان و ایقان برساند به بدگمانی و سوء ظنِ فراوان دچار ساخته است . [ همانگونه که به کرّات در مثنوی دیده می شود اعدادی نظیر صد هزاران و صد و جز آن ، در بیان کثرت بکار می رود نه عددی معیّن . بنابراین مقصود این است که حضرت موسی (ع) معجزات فراوان داشته زیرا قوم او سرسخت و لجوح بودند . از اینرو اظهار معجزات امری ضروری می نموده . طبق آیه 12 سوره نمل حضرت موسی (ع) دارای نه معجزه بوده است « درآور دستِ خویش در گریبانِ خود ، تا آن را برون آری تابان . بی پیسی و گزند و با نُه معجزه سویِ فرعون و فرعونیان شو که اینان اند برون آیندگان از فرمان حق » ]
تو بر اثر خیالاتِ واهی و وسوسه های یاوه ، به تنگ آمده ای از اینرو مقامِ نبوّتِ مرا نیز موردِ طعنه و خدشه قرار می دهی .
از دریا آشکارا گرد برآوردم . تا اینکه شما از گزندِ فرعونیان خلاص شدید . [ گرد از دریا برآوردن = کنایه از بند آوردن آب و خشک کردن دریا برای عبور قومِ بنی اسرائیل است . این بیت اشاره دارد به آیه 50 سوره بقره « و یاد آور زمانی را که بشکافتیم دریا را برای شما ، و برهانیدیم شما را و غرق کردیم فرعونیان را و شما می دیدید ایشان را » ]
در طولِ چهل سال از آسمان ، روزی و طبق های طعام و خوانِ نعمت می رسید و از دعای من (موسی) از سنگ ، جوی آب روان شد . [ اشاره است به آیه 57 سورۀ بقره « و ابر را سایبان شما کردیم و ترنگبین و مرغ خوشگوار را روزی شما کردیم و گفتیم : بخورید از این روزی های پاک که به شما بخشیده ایم . ولی آنان نه به ما که به خود ستم کردند » مصراع دوم نیز اشاره است به آیه 60 سوره بقره « یاد آور زمانی را که موسی برای قومِ خود آب طلبید . پس بدو گفتیم : بزن بیدرنگ عصای خود بر سنگ ، و از آن سنگ ، دوازده چشمۀ آب روان شد »
این معجزه و صدها معجرۀ دیگر نظیر آن از من به ظهور رسید ولی آن پندارهای یاوه را از تو که دلی سرد داری نکاست .
گوساله ای بر اثر سِحر و جادو بانگی برآورد و تو ای گوساله پرست ، بدان سجده کردی و گفتی : تویی خدای من . [ در سوره بقره و اعراف و نساء و طه به این موضوع اشاره شده است . هنگامی که حضرت موسی (ع) به میقات می رود سامری از این فرصت استفاده می کند و در صدد احیای سنّتِ کُهنِ گاوپرستی برمی آید . زیرا بنی اسرائیل ، سالیانِ سال با سنّتِ گاوپرستی مصر باستان آشنایی داشتند . او زر و سیمِ بنی اسرائیل را می گیرد و به آتش می گدازد و از آن مجسمه ای می پردازد . این مجسمه شبیه به گوساله بود و گاه به گاه نیز بانگِ گاوان از آن شنیده می شد . این پدیدۀ سِحرانگیز بسیاری از سست ایمانانِ بنی اسرائیل را به گوساله پرستی سوق داد و سبب شد که پیرامونِ آن مجسمه هنگامه ای برپا دارند . توضیح بیشتر در شرح بیت 2258 دفتر اول و شرح بیت 3331 دفتر چهارم ]
سیلابِ بانگِ گاوِ سامری آن خیالات پندارهای تو را بُرد . و آن زیرکی و ذکاوتِ خام و نارس را خوابِ غفلت از میان بُرد . [ گویی که صدای گوساله همچون سیلابی بود که هر گونه پندارِ تو را نسبت به باطل بودن آن از بین بُرد . ( شرح کفافی ، ج 2 ، بیت 2044 ) یعنی وقتی دیدی از مجسمه ای صدایی بر می آید . یقین کردی که امرِ خارق العاده ای رُخ داده ، پس بدان گرویدی . در حالی که مرا با آن همه معجزات نپذیرفتی . ]
چرا در بارۀ گوساله ، بدگمان نشدی ؟ و ای زشت رُو چرا در برابر گوساله اینگونه سر به سجده نهادی ؟
چرا از نیرنگ و حیلۀ او (سامری) خیال و توهمی به تو دست نداد ؟ و چرا از تباهی جادویِ او که نابخردان را می فریبد دچار بدگمانی نشدی ؟
ای سگ سیرتان ، سامری کیست که بتواند در جهان خدایی درست کند ؟ [ شرح حال سامری در بیت 2043 همین بخش آمده است ]
چگونه در این نیرنگ و فریبِ او ، با او همراه و همدل شدی ؟ و از همۀ اِشکال ها و ایرادهای خود دست کشیدی و آسوده گشتی ؟
آیا گاوِ دروغین شایسته خدایی می شود ؟ در حالی که در بارۀ نبوّت و رسالت من صد نوع اختلاف و ستیز پدید می آید .
تو از رویِ الاغ بودن و ندانستن ، در برابر یک گاو سجده کردی . زیرا که عقلِ تو به وسیلۀ جادوی سامری شکار شده بود . یعنی عقلِ تو مقهور سِحرِ او گردید .
تو چشمانت را از نورِ حضرت حق تعالی که صاحبِ شکوه و بزرگی است فرو بستی ، شگفتا از این نادانی فراوان و گمراهی کاملِ تو . [ اینت = شرح بیت 1129 همین دفتر ]
اُف بر آن عقل و انتخاب تو ، سزاوار است که معنِ نادانی و جهلی همچون تو کشته شود . [ شُه = کلمه ای است برای اظهار نفرت و کراهت ، اُف ، تُف ]
گاوِ زرینِ سامری که صدا کرد ، بالاخره چه گفت که نابخردان اینقدر نسبت به او میل و رغبت پیدا کردند ؟ [ گاوِ سامری که حاصل فریب و حیله گری او بود . افرادِ نادان بنی اسرائیل را فریب داد در حالی که حاملِ هیچ حقیقتی نبود . ]
شما از من کارهایی دیده اید که بسی شگفت انگیزتر از آن کار است . ولی هر آدم فرومایه ای کی حق را می پذیرد ؟
چه چیز اهلِ باطل را به سویِ خود می کشد ؟ مسلماََ یک باطلِ دیگر نظیر خود آنها . چه چیز افراد بیهوده و عاطل را به سویِ خود جذب می کند ؟ قهراََ کاری بیهوده که خوشایند آنان باشد . [ کند همجنس با همجنس پرواز ]
زیرا هر جنسی ، جنسِ خود را می رباید و به خود جلب می کند . برای مثال ، گاو ، کی می تواند به سویِ شیرِ نر برود ؟
مثال دیگر ، گرگ کی نسبت به یوسف عشق می ورزد ؟ مگر برای فریبِ او تا او را شکار کند و بخورد . [ مراد از «گرگ» آدمیان گرگ سیرت است ]
ولی همینکه گرگ ، از خویِ درندگی خود رها شود . همره و مَحرَمِ آدمی می گردد . درست مانند سگِ اصحابِ کهف به مرتبۀ انسانی ارتقاء می یابد .
همینکه ابوبکر به صداقتِ حضرتِ محمد (ص) پی بُرد . یعنی از آن آگاهی یافت . گفت : این رخساره دروغگو نیست . [ این بیت تقارن روحی اولیاء را بیان داشته است ]
ولی از آنرو که ابوجهل در شمار دردمندان صاحبدل نبود . صد بار شکافته شدن ماه را دید ولی تصدیق نکرد . یا می توان گفت صد نوع از این معجزاتِ شگفت انگیز را از آن حضرت دید ولی ایمان نیاورد .
ما از کسی که به دردمندی آوازه یافته ، اسرارِ حق را پنهان داشتیم . ولی حق از او پنهان نشد . [ زیرا مطلوب به سوی طالب خود جذب می شود . مولانا از بیت 2055 تا اینجا با مثا ها و تعبیرهای گوناگون اصلِ جذب و انجذاب را در پدیده های مادّی و روحی بیان فرمود . بدین معنی که جذب و انجذاب در پدیده هعای همجنس صورت می گیرد و دو پدیدۀ متنافر و غیر همجنس یکدیگر را دفع می کنند . ]
ولی آدم نادانی که دردِ حقیقت نداشته باشد ، بارها جلوه های حقیقت را به او نمایاندند ولی او اصلا چیزی از آن مشاهده نکرد .
بنابراین نتیجه می گیریم که باید آیینۀ دل از هواهای نفسانی پاک باشد تا بتوانی رخسار زیبای حقیقت و چهرۀ زشتِ باطل را در آن از یکدیگر بازشناسی و آن دو را از هم تمیز دهی .
دکلمه گفتن موسی به مرد گوساله پرست
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…