شرح و تفسیر پرسیدن شیر سبب پا واپس کشیدن خرگوش را در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
آورده اند در مرغزاری خوش که نسیم آن ، بوی بهشت را معطر کرده بود و عکس آن روی فلک را منور گردانیده ، از هر شاخی هزار ستاره تابان و در هر ستاره ای سپهر حیران …. و وحوش بسیار به سبب چراخور و آب در خصب نعمت بودند ، لیکن به مجاورت شیر ، آن همه نعمت و آسایش منقص بود . روزی جمع شدند و به نزدیک شیر رفتند و گفتند : تو هر روز پس از رنج بسیار و مشقت فراوان از ما یکی شکار می کنی و ما پیوسته در بیم و هراسیم و تو در رنج و تلاش ، اکنون چیزی اندایشیده ایم که تو را از آن فراغت و …
متن کامل حکایت نخچیران و شیر را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
شیر نه تنها به اندرزهای پیشین خرگوش توجه نکرد بلکه سوال پیشین خود را تکرار کرد و گفت : تو ای خرگوش ، علت و سبب پریشانی و اضطرابت را بگو که مقصود من ، همین است و به شنیدن و دانستن آن علاقمندم .
خرگوش گفت : آن شیر در این چاه سکونت دارد و در همین قلعه از همه بلاها و آفات ، مصون و محفوظ است .
هر کس خردمند باشد ، در عمق چاه ، خلوت نشینی اختیار می کند زیرا در خلوت ، دل صفا می گیرد . چرا که اشتغال انسان به امور خارجی و سرگرم شدن به روایط روزمره ، او را در چنبر غفلت گرفتار می آورد و نمی گذارد با درون خود ارتباط برقرار کند .
این بیت جنبه تعلیلی دارد و موضوع بیت پیشین را مدلل و معلل می سازد . ظلمت چاه خلوت نشینی از ظلمت های روحی و اخلاقی مردم بهتر است و سر به سلامت نمی برد هر کس که بی حساب و خارج از قاعده با مردم حشر و نشر کند . [ یکی از مسائل مورد اختلاف در میان اهل سلوک این است که آیا برای تهذیب نفس و تعالی روح ، باید به کنج خلوت و عزلت گزید یا آنکه با مردم به معاشرت و مصاحبت پرداخت ؟ نجم رازی در اهمیت خلوت گوید : بدان که بنای سلوک راه دین و وصول به مقامات یقین بر خلوت و عزلت است و انقطاع از خلق ، و جملگی انبیا و اولیا ، در بدایت حال ، داد خلوت داده اند تا به مقصود رسیده اند . (مرصادالعباد ، ص 281) . و نیز امام قشری گوید : هر که خواهد که دین وی به سلامت بود و تن و دل وی آسوده بود گو که از مردمان جدا باش که این زمانه وحشت است و خردمند آن است که «تنهایی» اختیار کند . (ترجمه رساله قشیریه ، ص 157) . استاد همایی فرماید : لب لباب عقیده مولانا در این خصوص ، مضمون همان حدیث شریف است که ” خلوت و تنهایی بهتر از همنشین بد است . همنشین خوب ، از تنهایی بهتر است ” . مولانا در این باره به طور قضیه کلی سلبی یا ایجابی حکم نمی کند . بلکه معتقد است که حکم وجوب یا رجحان خلوت و عزلت بر صحبت و معاشرت ، یا برعکس ، موقوف بر اختلاف احوال و اوضاع سالکان و مقام و منزلت یاران و همنشینان و ادوار مختلف سیر و سلوک و امثال دیگر این خصوصیات است . (مولوی نامه ، ج 1 ، ص 382-355) ]
شیر به خرگوش گفت : بیا جلوتر ، ببین آن شیر در ته چاه قرار دارد یا نه ؟ زیرا من از او قوی ترم و زخمی که بدو زنم هلاکش سازد .
جانم از هیبت و صلابت آن شیر خشمین آتش گرفته است . ای شیر ، مگر تو مرا در آغوش خود گیری و ایمنم سازی .
تا در سایه حمایت تو که منبع بزرگواری هستی و از زیردستان حمایت می کنی بتوانم جرات کنم و چشم بگشایم و در چاه نگاه کنم . [ خرگوش با مهارتی خاص و دقیق هیجان او را سخت می انگیزد و بدین سان عقل او را در می رباید . ]
دکلمه پرسیدن شیر سبب پا واپس کشیدن خرگوش را
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…