شرح و تفسیر غزل شماره 92 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
هیچ کس در برابر دیدگان ظاهر نمی شود که برایم ارزشی داشته باشد و بگویم او مثل یار من است ، زیرا اصولاََ نظیر و مانند دوست به تصوّر عاشقان در نمی آید . [ به چشم درآمدن = کنایه از جلوه کردن / صورت بستن = کنایه از نقش بستن و به تصوّر درآمدن ]
هر کس که با مستان همنشین گردد ، باید از پارسایی دست بشوید ، زیرا آبرومندی و خوشنامی در نظر اهل میکده همان قدر می ارزد که آب جوی . [ مستوری = تقوا و پاکدامنی ، نجابت و پارسایی / خرابات = در لغت به معنی میخانه و فاحشه خانه و قمارخانه است . و در اصطلاح صوفیه عبارت است از خراب شدن صفاتِ بشریه و فانی شدن وجودِ جسمانی / آب جو = کنایه از چیز بی ارزش ]
سماع صوفیانه فقط اهل معنی را به جنبش و حرکت درمی آورد و آنان را دگرگون می کند ، همانطور که باید در زیر پوست مغزی وجود داشته باشد تا بتوان آن را از پوست بیرون آورد . به عبارتی ذوق لازم است تا حال ایجاد شود . [ خداوندان معنی = صاحبان حقیقت و معرفت ، کنایه از عارفان / غلتاندن = تغییر دادن ، دگرگون ساختن / مغز = مجازاََ به معنی خرد ، بصیرت / بیرون آمدن از پوست = کنایه از ، از خود بیرون آمدن و ترک تعلّقات کردن ]
_ سماع = در لغت به معنی نغمه و آواز است و در اصطلاح صوفیه ، عبارت است از آواز خوش و آهنگ دل انگیز روح نواز و به طور مطلق قول و غزل و آنچه ما امروز از آن به موسیقی تعبیر می کنیم . که به قصد صفای دل و حضور قلب و توجّه به حق شنیده شود . تأثیر موسیقی در ذهن و درون انسان موضوعی نیست که محتاج شرح و بیان باشد به خصوص اگر در نظر بگیریم که صوفی عاشق و اهل دل و سر و کارش با تخیّلات زیبا و احساسات است و همواره می خواهد خود را نابود انگاشته ، در حق فانی گردد . برای ایجاد چنین حالتی و وصل به چنین عالَمی ، بهتر از موسیقی وسیلتی نمی توان یافت . سماع به محبّت و عاطفه قوّت می بخشد ، دل را نرم و احساسات را لطیف می کند . به تخیّلات شه پری می دهد تا به عالم لامکان و حضرت لایموت اوج می گیرد و ذهن اندک اندک کلمات و عبارات و اصوات و نغمات را فراموش می کند و از عالم اجسام به عالم ارواح می گراید و در آن عالم به سیر می پردازد ( فرهنگ اشعار حافظ ) .
من بنده و تسلیم تو هستم . خواهی تاجبر سرم نِه ، خواهی با تبر سرم را برگیر . هر چه معشوق بپسندد برای عاشقان همان نیکوست . [ تاج بر سر نهادن = بزرگ و با قدر گردانیدن / تبر بر سر نهادن = خوار و ذلیل کردن ، رنج و مشقّت دادن ]
به هر حال روزگاری بود که خِرد بر سرزمین وجود من فرمان می راند و پادشاهی داشت ، امّا اینک همانند فرهاد شیفتۀ لبان نوشین معشوق گشته و تسلیم عشق شده است . [ باری = به هر حال ، خلاصه ]
_ فرهاد = عاشق شیرین و رقیب خسرو پرویز بود . در متون تاریخی و ادبی کهن اشاره ای به شخصیّت او نشده است . تنها در برخی از کتاب های کهن نام را به عنوان فرهاد حکیم که مهندس بود و کار ساختن برخی از نقوش در بناهای عصر خسرو پرویز به او منسوب است ، می توان یافت . از قرن ششم هجری به بعد که نظامی در داستان خسرو و شیرین ماجرای عشق او و شیرین را به نظم درآورده است . شهرت فرهاد در ادب فارسی به جایی رسید که از خسرو نیز معروف تر شد . شخصیّت فرهاد در هاله ای از افسانه به عنوان مظهر پاکبازی و عشق همچون اسطوره ای در شعر و ادب فارسی جاویدان شده است . بر طبق افسانه ها فرهاد شیفتۀ شیرین (معشوقۀ خسرو) شد و خسرو او را به کندن کوه بیستون واداشت . فرهاد با شوق و توانایی خاصی بدین کار پرداخت و پاره های سنگین و عظیم کوه را که صد مرد از برداشتن آنها عاجز بودند ، می کند و می افکند . پیرزنی به دروغ خبر مرگ شیرین را به او رساند و فرهاد با شنیدن این خبر از حسرت تیشه بر فرق خود فرود آورد و جان باخت » (فرهنگ اساطیر) .
اگر در پیچ و تاب گیسوان خمیده و خوشبوی او جست و جو کنی ، درخواهی یافت که در زیر هر تار موی او دلی سرگشته اسیر مانده است . [ عنبرین = معطّر ، عنبر ماده ای است چرب و خوشبو و سیاه رنگ که از رودۀ نوعی وال یا ماهی عنبر (کاشالو) می گیرند / گوی = توپ و گلوله ای چوبین که در بازی چوگان از آن استفاده می شود / چوگان = چوبی با دستۀ راست و باریک و سرِ کج که با آن در چوگان بازی گوی را می زنند / استقصا = نیکو نگریستن ، دقّت بسیار کردن ]
ای سعدی ، هر قدر که از چهرۀ زیبای معشوق سخن بگویی نیکویی آن چهره بیش از اوصاف فراوان تو خواهد بود . همان طور که بلبل سالیان درازی با نغمه سرایی خود نتوانسته است اندکی از وصف روی گل را بیان کند . [ حُسن = جمال و زیبایی / قیاس = سنجش و اندازه / بسیارگو = پر حرف و لاف زن ]
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…