شرح و تفسیر غزل شماره 65 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
خرده هایی که یاران و دوستان می گیرند ، عیب نه بلکه فضیلت ماست . امّا سخن و عیب جویی دشمنان اعتباری ندارد .[ هنر = فضل و فضیلت / معتبر = با اعتبار و قابل اطمینان ]
ای برادر ، نشان مِهر و محبّت از د ما زدوده نمی شود . هم بدآن سان که نقشی که بر سنگ حک شود تا دیر زمانی دوام می آورد .
در مورد لطافت و نازک بدنی دوست چه می توان گفت ؟ زیرا هر چه در آن مورد بگویم ، باز هم او لطیف تر است . [ لطافت = نرمی و لطف ، طراوت و تازگی ]
آن کسی که چشم و دل ما او را در نظر دارد ، نمی توان گفت که خورشید یا ماه است ، بلکه بهتر از ماه و خورشید است . [ منظور = مقصود و مراد ]
ای برادر بگو هر کس به کار خود بپردازد و به حال خود باشد ، زیرا حال ما غیر از حال دیگران است .
ای کسی که تمام طول شب را به غفلت خفته ای ، تو که دم صبحگاهی را درنیافته ای . از نوای خوش بلبل سحَر ، چه نصیبی برده ای . [ همه شب = سراسر و تمام شب ، هر شب ]
انسانی که حقیقت معنی را درنیافته باشد ، حقیقتاََ مثل درختی است که میوه ای ندارد . [ معنی = حقیقت ]
ما در حین آشفته حالی و بی سر و سامانی خاطری به سامان داریم . زیرا یار ما در عین حال که غایب است ، در دل ما حضور دارد و ما با چشم دل او را می بینیم . [ پراکندگان = جمع پراکنده ، شوریدگان و مجذوبان / مجموع = آسوده و دارای جمعیّت خاطر / نظر = نگاه ]
هر برگ تر و تازه ای با گذشت زمان خشک می گردد . امّا چشمان ما مثل برگی است که همیشه تر و مرطوب است . زیرا همواره در حال گریستن هستیم . [ برگِ تر = برگ تازه و با طراوت / تر بودن چشم = کنایه از گریان بودن ]
ما جان شیرین خود را نثار همنشینی با دوست می کنیم . امّا از اینکه جان ما بسیار کم بها و ناچیز است شرمساریم . [ صحبت = مصاحبت و همنشینی / مختصر = کوتاه و کم ]
این مقدار در خور شأن و منزلت دوست نیست . امّا امکان محدود ما اجازۀ ایثار بیش از این را نمی دهد . [ این قدر = این اندازه / قدر = ارزش و مقام ]
ای برادر نمی توان خود را از عشق ورزیدن مبرّا نشان داد و محبوب ماند . زیرا عشق نافذ و پرده در و رسوا کننده است . [ پرده بر خود پوشیدن = کنایه از راز دار بودن و حفظ سرّ کردن ]
همین که سعدی از آستانۀ قرب یار آگاهی یافت ، از خود بی خود شد . [ بارگاه = درگاه و پیشگاه ]
ما سر خویش را به نشانۀ فرمانبرداری فرود آورده و تسلیم شده ایم تا ببینیم که خداوندگار ما چه اندیشه ای در سر دارد ؟ [ طَوع = اطاعت و فرمانبرداری / سر (در مصراع دوم) = قصد و آهنگ ، تصمیم / سر نهادن = کنایه از تسلیم شدن است ]
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…