شرح و تفسیر غزل شماره 45 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
این پسر که به پای خاسته چه نیکو به حرکت درآمده است . با این شیوه راه رفتن گویی سروی راست قامت است که می خرامد . [ در این بیت «پسر» به «سرو بلند» تشبیه شده است . ]
ابروانش به کمانی می ماند که برای کُشتن عاشق کشیده شده است و گیسوانش به سان کمندی است که خِرَد مردم خردمند را چونان صیدی به دام می اندازد . [ در این بیت «ابرو» به «کمان» و «گیسو» به «کمند» تشبیه شده است . ]
اگر بگویند که چنین قامتی در میان مسلمانان دیده می شود ( و مسلمانان هنوز مسلمان باقی مانده و به وی نگرویده اند ) سخن بی معنی و هرزه گفته اند . [ بالا = قد و قامت / زیر و بالا = کنایه از سخن هرز و بی معنی است ]
ای دلربایی که چونان آتشی خرمن عزیزان را می سوزانی . از حرکت بایست و بنشین زیرا با رفتار موزونت هزار غوغا به پا شد . [ در این بیت «پسر» که در مصراع اوّل بیت اوّل آمده است به «آتش» تشبیه شده است . ]
برای کشتن عاشق نیازی به اثبات جرم او نداری زیرا او همانند بندۀ زرخرید توست و برای غارت هستی او نیازی به قانون شرع نیست . [ جُرم = گناه / مملوک = غلام و بندۀ زرخرید / یغما = تاراج و غارت / خانه یغما = خوان یغما ]
دردی را که در اثر عشق تو به جان دارم ، تحمّل می کنم . زیرا درد عشق تو عین داروست و نیشی را که از تو من برسد ، چونان خرمایی پُرحلاوت تلقّی می کنم . [ خار خوردن = کنایه از تحمّل سختی و ناراحتی کردن / در این بیت «درد» به «دارو» و «خار» به «خرما» تشبیه شده است . ]
رسوایی در میان مردم ناپسندیده است ، امّا اگر رسوایی به خاطر تو باشد زیبا و پسندیده خواهد بود . [ انگشت نما بودن = کنایه از مشهور و رسوا بودن ]
آنچه بایسته و ضروری است ، تندرستی توست . وگرنه تحمّل سرزنش هایی که به خاطر تو بر ما روا می دارند چنان دشوار نیست .
سعدی جان خویش را در زیر گام های تو نثار کرد . البته این جان فشانی در راه تو مقام و منزلتی است که وی آن را از خدای خویش طلب می کرده است . [ منزلت = مقام و مرتبت / جان در قدم کسی ریختن = کنایه از خود را فدای کسی کردن است ]
اگر می خواهی که این کُشتۀ تو ، حیات دیگر و زندگی جاوید داشته باشد . فقط یک بار بر زبان آور که او در راه عشق ما به شهادت رسیده است . [ دگر حیات = حیات دیگر ، تولدی دیگر ، حیات جاودانه ]
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…