شرح و تفسیر غزل شماره 40 دیوان حافظ شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
منت خدا راست که درِ میخانه باز است از آن رو که رویِ نیازم بر آن در است . یعنی به سبب مفتوح بودن درِ میکده ، ممنونِ خداییم . زیرا مرادِ ما همان باز بودن درِ میکده است به جهت اینکه حاجت مان در آن در برآورده می شود . حاصل کلام : چون روی نیازم به درِ میکده است پس مفتوح و گشاده بودنش بر وفقِ مرادمان می باشد . یعنی به واسطۀ درِ میکده ها ، خدا را شکر می کنیم .
از شدتِ مستی عشق و محبت ، عشاقِ جانان همگی در جوش و خروشند و آن می که در آن خُم ها است یعنی آن عشق و محبتی که آنها دارند عشق حقیقی است نه مجازی . حاصل کلام : جوش و خروشی که آنها دارند . کیفیت بادۀ حقیقت است نه کیفیت بادۀ مجازی .
آنچه از جانان ظاهر می شود تماماََ مستی و خروش و تکبر است و آنچه از ما دیده می شود سراسر بیچارگی و عجز و نیاز است . یعنی آنچه از جانان به ظهور می رسد استغنا و تکبر است و آنچه از ما دیده می شود بیچارگی و خواری و نامرادی است زیرا آن لایق جانان و این شایسته ما است .
سِرّی که پیشِ مردم نگفتیم و هرگز نمی گوییم . آن را به دوست بگوییم زیرا دوست محرمِ راز است . خلاصه اینکه : رازی را که به کسی نگفته ایم به دوست می گوییو .
شرح زلف های مجعد و پر چین و شکن جانان را نمی شود خلاصه کرد . این قصه طولانی است و خلاصه نمی شود کرد . یعنی شرح آن احتیاج به تطویل دارد . کلمات دراز و کوتاه از نوع تضاد می باشد .
اضطراب خاطر مجنون با خمِ طرۀ لیلی است و روی سلطان محمود با پای ایاز است . یعنی آن دو متلازم اند . یعنی مجنون که عاشق است پس بلا و مشقت از لیلی برایش لازم است و محمود اگرچه پادشاه و ایاز بندۀ او است اما مقتضای عشق آن است که معشوق در ناز و عاشق در نیاز باشد .
از تمام عالَم چون باز چشم پوشیده ام . یعنی چشم بر هم نهاده ام از وقتی که چشمم به روی زیبای تو باز شده یعنی از وقتی که تو را دیدم و دل به تو دادم . دنیا در چشمم تار گشته ، زیرا مقتضای عشق همین است . [ بردوخته = بر هم نهاده / زیبا = جمیل و قشنگ / باز = در مصراع اول به معنی مرغ شکاری و در مصراع دوم به معنی گشاده است ]
_ برای اینکه باز دست آموز شود اینطور تعریف کرده اند : پلک چشمان او را می دوزند و بعد از چند روز قسمتی از چشمش را باز کرده و در کف دست به او غذا می دهند و هر روز شکافِ چشمش را بیشتر می کنند و به همان منوال غذا می خورانند . به این ترتیب دست آموزش می کنند .
هر کس که به کعبۀ کوی تو داخل شود از قبلۀ ابرویت در حال نماز است . حاصل کلام : کویت ، کعبه و ابرویت ، قبلۀ و محراب عشاق است پس کسی که به کوی تو داخل شود . همان به کعبه داخل شده و کسی که به ابرویت توجه کند همان به قبله توجه کرده است .
ای یاران مجلسی ، سوز دلِ حافظ را از شمع سوال کنید که در سوز و گداز است . یعنی حال دردمند را اهلِ درد می داند .
دکلمه غزل شماره 40 دیوان حافظ شیرازی
به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :
به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد
نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .
پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .
بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .
یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت
تخلص خواجه ، حافظ است . و …
متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
ا
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…