شرح و تفسیر غزل شماره 39 دیوان حافظ شیرازی

شرح و تفسیر غزل شماره 39 دیوان حافظ شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر غزل شماره 39 دیوان حافظ شیرازی

شاعر : شمس الدین محمد حافظ شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : شرح و تفسیر غزل شماره 39 دیوان حافظ شیرازی

متن کامل ابیات 1 الی 10

1) باغ مرا چه حاجت، سرو و صنوبر است / شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است

2) ای نازنین پسر تو چه مکتب گرفته ای / کت خونِ ما حلال تر از شیرِ مادر است

3) چون نقشِ غم ز دور بینی شراب خواه / تشخیص کرده ایم و مُداوا مقرر است

4) از آستانِ پیرِ مغان سر چرا کشیم / دولت در آن سرا و گشایش در آن در است

5) یک قصه بیش نیست غمِ عشق و وین عجب / کز هر زبان که می شنوم نامکرر است

6) دی وعده داد وصلم و در سر شراب داشت / امروز تا چه گوید و بازش چه در سر است

7) شیراز و آبِ رکنی و این بادِ خوش نسیم / عیبش مکن که خالِ رُخِ هفت کشور است

8) فرق است از آبِ خضر که ظلمات جای اوست / تا آبِ ما که منبعش الله اکبر است

9) ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم / با پادشه بگوی که روزی مقدّر است

10) حافظ چه طرفه شاخه نبات است کلک تو / کش میوه دلپذیرتر از شهد و شکّر است

شرح و تفسیر غزل شماره 39 دیوان حافظ شیرازی

باغ مرا چه حاجت، سرو و صنوبر است / شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است


باغ خاطر من چه احتیاج به سرو و صنوبر دارد . یعنی احتیاج ندارد . شمشاد سایه پرور ما یعنی جانانِ ما از که کمتر است یعنی از که سَر نیست ؟ حاصل کلام : جانان ما از سرو و صنوبر اعلاتر است و تا وقتی او هست به سرو و صنوبر ، چه کسی توجه می کند . [ صنوبر = نام درختی از ردۀ کاج ها / شمشاد = نوعی درخت است ]

ای نازنین پسر تو چه مکتب گرفته ای / کت خونِ ما حلال تر از شیرِ مادر است


ای پسر نازنین تو چه مذهب پیش گرفته ای که خون ما به تو حلال تر از شیر مادر است . یعنی ریختن خون عشاق به چه جهت به تو حلال تر از شیر مادر است . [ نازنین = کسی که خیلی ناز دارد ]

چون نقشِ غم ز دور بینی شراب خواه / تشخیص کرده ایم و مُداوا مقرر است


وقتی که از دور صورتِ غم را می بینی ، برای علاجِ آن شراب بخواه . چون ما تشخیص داده ایم که علاجِ قطعی این مرض در خوردن شراب است . یعنی شراب ، صابونِ غم است . هربار که دلت از جایی تنگ شود علاجِ آن شراب است . [ مداوا = علاج و دوا ]

از آستانِ پیرِ مغان سر چرا کشیم / دولت در آن سرا و گشایش در آن در است


از آستان پیر مغان برای چه اعراض کنم و یا برای چه با آن مخالف باشم . چون که دولت در این خانه و هر گونه مراد در این در حاصل می شود . یعنی آستان پیر مغان را برای چه ترک کنم و کجا روم ؟ زیرا هر مرادی که می طلبم در همین جا برآورده می شود . چون این آستان فیض بخش است و به هر کس نسبت به استعدادش فیض می رساند و بلکه هم فیض اش نسبت به همه مساوی است . [ گشایش = فتح باب ]

یک قصه بیش نیست غمِ عشق و وین عجب / کز هر زبان که می شنوم نامکرر است


غم عشق جانان از یک قصه بیشتر نیست . تعجب این جاست که از هر کسی که می شنوم غیر مکرر است . یعنی هر کس یک نوع بیان می کند . یعنی جانان یک ذاتِ شریف است اما عشاق بی حد و حسابند پس هر عاشق ، غم جانانه را به نحوی بیان می کند . زیرا جانان با هر کدام از عشاق به یک نوع معامله می کند که با دیگری به آن نحو نمی کند . یعنی به همان نسبت که عشاق بی حد و بی پایانند . تجلّیات جانان هم بی حد می باشد . پس به هر عاشق بر حسب مشرب و استعدادش تجلّی می کند و همین امر سبب می شود که قصص غمِ جانان نامکرر است .

دی وعده داد وصلم و در سر شراب داشت / امروز تا چه گوید و بازش چه در سر است


دیروز در حالی که هنوز مست بود به من وعدۀ وصل داد . عجبا امروز چه گوید و در سر چه خیال و چه فکر و چه نقشه دارد . یعنی دیروز در حالیکه مست بود به من وعدۀ وصل داد اما وعده و قرار او قابل اعتماد و اعتبار نیست . زیرا یک سر و هزار سودا دارد .

شیراز و آبِ رکنی و این بادِ خوش نسیم / عیبش مکن که خالِ رُخِ هفت کشور است


شیراز را با آن آبِ رکنی و با آن نسیمِ معطرش عیب مکن که آبِ رُخِ هفت کشور است . یعنی شیراز را با این دو امتیاز که دارد عیب مکن که آب رویِ تمام ممالک است و عیب گیری از آن تعیب از همه ممالک عالم است .

فرق است از آبِ خضر که ظلمات جای اوست / تا آبِ ما که منبعش الله اکبر است


فرق است بین آب حیات که جایش در ظلمات است با آب رکن آباد که محل آن ، تپۀ الله اکبر است . پس لازم است که میانِ این دو فرق باشد . [ منبع = محلی را که آب از زیرِ زمین می جوشد و خارج می شود ]

_ مراد از آبِ ما ، آبِ رکن آباد است . وجه تسمیۀ این آب ، سید رکن الدین است که در اطراف منبع این آب ، بناها و صف ها ساخته است . سابقاََ رسم بود هر کس که جایی را آباد می کرد و رونقی به آن می بخشید . آنجا را به نام آن شخص نسبت می دادند مثلا می گفتند فلان آباد . وجه تسمیۀ تپۀ الله اکبر این است که ، شهر شیراز در دامنۀ تپۀ مذکور قرار گرفته و هر کس که از جانب همدان بیاید تا به بالای تپه نرسد نمی تواند شهر را رویت کند . همین که به بالای تپه رسید به محض دیدن شهر بی اختیار کلمه الله اکبر را بر زبان می راند . به هین دلیل به تپه الله اکبر موسوم شد .

ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم / با پادشه بگوی که روزی مقدّر است


ما آبروی فقر را نمی بریم به پادشاه بگو که رزق هر کس مقدر است . یعنی ما آستان فقر و قناعت را ترک نمی کنیم و به درِ اکابر نمی رویم . زیرا می دانیم که خداوندِ تعالی رزاق مطلق است و روزیِ هر کس را در روزِ ازل ، مقدّر و معین کرده است . پس نه با اهمال کم شود و نه با کوشش زیاد گردد . بنابراین تملّق و تبصبص از پادشاهان و بزرگان برای خاطرِ مال دنیا ، محضِ خطا و اشتباه است . [ مقدّر = معیّن / قناعت = راضی شدن به قسمت ازلی / روزی = رزق ]

حافظ چه طرفه شاخه نبات است کلک تو / کش میوه دلپذیرتر از شهد و شکّر است


ای حافظ قلم تو ، شاخه نبات عجیبی است که میوه اش شیرین تر و مطبوع تر از شهد و شکر است . یعنی لذّت و صفایی که قلمت دارد در شهد و شکر نیست . [ طرفه = عجیب / کلک = قلم / دلپذیر = مورد پسند دل / شهد = عسل مومدار ]

دکلمه غزل شماره 39 دیوان حافظ شیرازی

دکلمه غزل شماره 39 دیوان حافظ شیرازی

زنگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی

به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :

به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد

نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .

پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .

بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .

یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت

تخلص خواجه ، حافظ است . و …

متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی

ا

متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح سودی بر حافظ – جلد اول – ترجمۀ عصمت ستارزاده – انتشارات نگاه
Tags:
فقیه

Share
Published by
فقیه

Recent Posts

غزل شماره 14 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر

1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…

1 سال ago

غزل شماره 172 دیوان غزلیات سعدی شیرازی / شرح و تفسیر

1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…

1 سال ago

غزل شماره 13 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر

1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…

1 سال ago

غزل شماره 171 دیوان غزلیات سعدی شیرازی / شرح و تفسیر

1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…

1 سال ago

غزل شماره 12 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر

1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…

1 سال ago

غزل شماره 170 دیوان غزلیات سعدی شیرازی / شرح و تفسیر

1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…

1 سال ago