شرح و تفسیر غزل شماره 37 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
مپندار که از لبانی که سخنانی شیرین از آنها می تراود ، بدون رنج و سختی کامی حاصل می شود . [ شیرین عبارت = خوش سخن ، شیرین بیان / کام = مراد ، آرزو / مرارت = تلخی ، زحمت ]
میان یاران و عاشقان فراق و جدایی هم اتّفاق می افتد و همیشه عشق متضمّن وصال نیست . همچنانکه در داد و ستد هم زیان وجود دارد و هم سود . [ فراق = دوری ، جدایی / دوستداران = همنشینان ، یاران ]
وقتی عاشقی را کُشتۀ معشوق دیدی . به مشتاقان دیگر بشارت بده که نوبت آنان نیز خواهد رسید که فدای عشق گردند . [ دوست = معشوق / بشارت = مژده ]
در روزگاری که زیبایی تو فرمان می راند . جز انسان های کوردل و بی بصیرت همه عاشق گشته و دل از دست داده اند . [ عهد حُسن = روزگار جمال و زیبایی / بی بصارت = بی بصیرت ، ناآگاه و بی خبر ]
پنداری که آن گوشۀ چشمان زیبا و دلنشین تو به کُشتن من اشارت می کند . [ دلآویز = زیبا و دلفریب ]
اگر آن حلوایی که صوفی خوردنش را به خود حرام کرده بود ، به دست وی افتد . خداترسی را کنار می گذارد و آن را خواهد خورد . یعنی صوفی نمایان بی واهمه از ناپارسایی و خویشتن داری تو را تصاحب خواهند کرد .
صوفی = پیرو طریقت تصوّف ، در معنی این کلمه و چگونگی انتساب و اشتقاق آن ، اقوال ، مختلف ، و عقاید ، متفاوت است . عده ای آن را از صفا و عده ای از صوف ( = پشم ) به مناسبت پشمینه پوشی و عده ای سوفیای یونانی به معنی حکمت و عده ای از صفه و اصحاب صفه می دانند . ( فرهنگ اشعار حافظ )
در شگفتم که چرا گرمی درون و دلِ عُشّاق پیراهن آنان را به آتش نمی کشد و نمی سوزاند . [ درون = دل ، سینه ]
جمال دوست آنچنان سایه گُستر شد که سعدی در برابر آن از حقارت و کوچکی ناپدید گردید . [ حقارت = کوچکی ]
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…