شرح و تفسیر غزل شماره 157 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
پیش چهرۀ تابانت مه از تابش بازمی ماند و خورشید هم از حکم تو سرپیچی نمی کند . [ خور = خورشید / سر تابیدن = کنایه از روی گردانیدن ، نافرمانی کردن ]
از آنجا که سینۀ سوزانم روشنی ندارد ، آتش درون شب (خورشید) هم نمی تابد و روشنایی نمی بخشد . [ مگر = قید تأکید است به معنی همانا ، به درستی ]
بار عشق تو را که حتّی قضا و قدر هم از تحمّل آن عاجزند ، دل من چگونه به دوش کشد و حمل کند ؟[ قضا و قدر = حکم الهی ، سرنوشت / تابیدن = تحمّل کردن ]
ای جان ، تیر غمزه ات را بر دل سعدی مزن . زیرا قادر به تحمّل آن نیست . [ ناوک = تیر کوچک / غمزه = ناز و عشوه ، اشاره به چشم و ابرو / تابیدن = تحمّل کردن ]
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…