شرح و تفسیر غزل شماره 158 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
مگذار گیسوانت این گونه بر هم بیفتد ، زیرا در این صورت زیبایی چهره ات آشوبی در جهان بر پای خواهد کرد . [ رها کردن = آزاد کردن ، هشتن و گذاشتن / بر هم افتادن = آشفته و پریشان شدن / حُسن = جمال و زیبایی ]
اگر مثل پری در خیال مردم به گردش درآیی ، در نهاد آدمیان فریادی به پای خواهد شد . [ پری وار = مانند پری / پری = جنّ مؤنّث که موجودی است از عالَم غیر مرئی که با جمال خود انسان را می فریبد / نهاد = باطن ، دل و درون / بنی = پسران ، فرزندان ]
ای دوست ، دلم در راه تو از پای درآمده ، از من دستگیری کن و دلم را زیر پای خویش میفکن ، زیرا چنین دلی کمتر یافت می شود . [ دست گیری کردن = نجات بخشیدن ، رهانیدن و رهایی دادن / کم اوفتادن = کم افتادن ، کم اتفاق افتادن ، کم به دست آمدن / افتاده = کنایه از بیچاره و درمانده ، عاشق و دلداده / در پای افکندن = کنایه از خوار و زبون داشتن ]
آن کسی که از سر نادانی به رویت تیغ نگاه می کشد ، تیر بلا او را مثل من محکم از پای درمی آورد . [ نظر = نگاه ]
دلم را که صندوقچۀ گوهر راز توست ، نشکن ، زیرا در آن صورت راز عشق تو بر ملا گشته ، به دست نااهلان می افتد . [ حُقّه = صندوقچۀ کوچکی که در آن جواهر نهند ، دُرج و قوطی / ترسیدن = مطمئن بودن و بیم داشتن / دل شکستن = کننایه از رنجانیدن و آزرده خاطر کردن ]
اکنون فرصت مناسبی است که بیایی و لب بر لبم نهی و مرا به بوسه ای مهمان سازی ، آخر تا کی باید در جستجوی تو آه از پس آه از نهادم برآید . [ دم بر دم اوفتادن = تند نفس زدن و آه کشیدن ]
ای سعدی ، بر این جراحت دردناک شکیبایی پیش گیر ، زیرا تواند بود که برای این زخم درونت مرهمی یافت شود .[ ریش = زخم و جراحت / باشد که = امید است که / اتّفاق اوفتادن = روی دادن ، صورت گرفتن / مرهم = دارویی که بر جراحت نهند ]
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…