شرح و تفسیر غزل شماره 142 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
ای کسی که زیبایی چونان جامه ای بر قامت بلندت دوخته شده است ، جز نگاه پاک قادر به دیدن آن زیبایی نیست . به سخن دیگر چشم آلوده نظر توان درک جمالت را ندارد . [ کسوت = جامه و لباس / چالاک = جَلد و تند ، زیبا / نظر = نگاه ]
برای خود پایگاهی رفیع تر از این نمی شناسم که بر خاک آستانت جان دهم ، تا شادید روزی بر خاک من گذر کنی . [ منزلت = مقام و مرتبه / در = درگاه ، آستان / باشد که = امید است ]
می دانم که روزی سرم در پای تو خواهد افتاد ، فقط به تو پناه می آورم و دست من فقط فتراک تو را می گیرد و فقط از تو یاری می طلبم . [ گریزندم = مخفف گریزنده ام / فتراک = تسمه و دوالی باشد که از پس و پیش زین اسب آویزند ، ترک بند / سر در پای کسی شدن = کنایه از مطیع و تسلیم کسی شدن / در کسی گریختن = پناه بردن ]
ای محبوبی که خرد قادر به مشاهدۀ جمال دلپذیر تو نیست ، اندیشه نیز از دست یازیدن به ادراک تو ناتوان است . [ منظر مطبوع = دیدار و چهرۀ دلپذیر و زیبا / نظر = فکر و اندیشه ، دقّت و تأمّل / دست کوتاه بودن از چیزی = محروم و بی نصیب بودن از چیزی ]
عزم آن داشتم که با سر زلفت که به ماه می ماند ، درگیر نشوم ، امّا در برابر لب خندانت عنان از کف داده ، درمانده شدم و اسیر گیسوانت گشتم . [ آویختن = چنگ زدن / ضحّاک = خندان / فروماندن = کنایه از عاجز و درمانده شدن ]
اگر پرتو روی تابانت بر آسمان بتابد ، ماه پرتو افشانی نمی کند و خورشید در برابر پرتو رویت شرمسار می ماند . [ طارم = طاق و بام خانه / طارم افلاک = کنایه از آسمان ]
اگر تمام دوستانت را عفو کنی و از گناهانشان درگذری ، این احسان توست بر آنان و چنانچه همه را به آتش بکشی ، گویی به اختیار املاک خویش را سوزانده ای . [ جمله = تمام ، همه / فضل = احسان و بخشش / اصحاب = جمع صاحب به معنی یاران / املاک = جمع مُلک به معنی مال ها و دارایی ها / سوختن = کنایه از به رنج افکندن ، عذاب دادن ]
خون همه را می ریزی و از هیچ کس هراسی به دل راه نمی دهی و از گناهان همه درمی گذری بی آنکه پروای کسی داشته باشی . [ جرم = گناه / باک = ترس ]
هر قدر که دوست داری به سعدی ستم کن ، زیرا با وجود خاطرۀ شادی بخش تو غم نمی تواند گرد او بگردد و بر وی اثر گذارد . [ طربناک = شادی آور ]
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…