شرح و تفسیر تعظیم نعت مصطفی (ص) که مذکور بود در انجیل در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
در میان جهودان ، پادشاهی جبار و بیدادگر بود که نسبت به عیسویان سخت کینه توز بود . این پادشاه موسی (ع) و عیسی (ع) را که در واقع شعله ای از یک چراغ و با هم متحد بودند را از روی تعصب ، مخالف یکدیگر می انگاشت و در صدد بو که دین و آئین عیسویان را براندازد . او وزیری کاردان و زیرک داشت که در امور مهم او را یاری می داد . وزیر می دانست که ایمان و عقیده مردم را نمی توان با خشم و زور از میان برداشت بلکه برعکس هر چه زور و خشونت سخت تر باشد عقیده و ایمان مردم استوارتر گردد و از اینرو نیرنگی ساخت و شاه را نیز موافق خود کرد . بر اساس این نیرنگ شاه را متقاعد نمود که چنین وانمود سازد که وزیر به آئین عیسویان گرایش یافته است ، پس باید دست و گوش و بینی او را برید و …
متن کامل حکایت آن پادشاه جهود که نصرانیان را می کشت از بهر تعصب را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
نام حضرت محمد مصطفی (ص) در انجیل آمده بود . همان پیامبری که سرور انبیاء و دریای صفا و نورانیّت است . [ در قسمتی از آیه 6 سوره صف آمده است « … نوید دهم به آمدن رسولی که از پسِ من ( عیسی ) آید که نامش احمد است … » . محققان مسلمان عقیده دارند که نام محمد (ص) عیناََ در انجیل بَرنانا به عنوان رسول خدا آمده است . لیکن این انجیل مورد تأئید کلیسائیان نیست . ]
وصفِ شکل و شمائل و اخلاقِ محمد (ص) و جهاد و روزه و افطار و خوردنِ او همه در انجیل آمده است . [ حِلّیه = زینت و زیور ، در اینجا اوصاف و شمائل / غَزو = جنگ و پیکار / صَوم = روزه / اَکل = خوردن ]
گروهی از نصرانیان ( عیسویان ) ، همینکه به آن نامِ شریف و خطابِ لطیف می رسیدند . یعنی وقتی انجیل را می خواندند و نام و اوصاف شریف حضرت محمد (ص) را می یافتند برای بردن اجر و صواب . [ ادامه معنا در بیت بعد ]
آن نامِ شریف را می بوسیدند و رخ بر اوصاف جمیلِ آن حضرت می نهادند . یعنی از جان و دل ، آن اشارت و بشارت را احترام می نهادند و عزیزش می شمردند .
در این فتنه که ما پیشتر بیان کردیم . یعنی در ماجرای وزیر مکّار ، آن دسته از عیسویان که نام حضرت محمّد (ص) را بزرگ داشتند و عزیزش شمردند . از ورطۀ فتنه و آشوب رَستند .
و از شرِ امیران و وزیران ، ایمن و سالم ماندند و در پناهِ نامِ شریفِ احمد ، پناه گرفتند . یعنی از هلاکت و خسارت دنیا و آخرت رهیدند . [ مُستَجیر = پناه خواهنده ، زنهار خواه ]
نسل آنان فراوان شد و نور حضرت احمد (ص) یار و یاور آنان گشت . [ این همه نعمت و نیک فرجامی ، زاییدۀ ادب بود . ادب از ارکان شخصیت والای آدمی است و حاصل آن متانت روحی است و همین امر ، آدمیان را از مهالک می رهاند . اهمیت ادب در شرح بیت 78 همین دفتر ]
اما دستۀ دیگری از نصرانیان که نام احمد (ص) را خوار و حقیر می داشتند . [ ادامه معنا در بیت بعد . مُستَهان = حقیر و فرومایه ، کمینه ]
آنان به سبب توهین بدان نامِ شریف در فتنه هایی که میانشان برپا شد . حقیر و ذلیل شدند . یعنی آن وزیرِ بَداندیش و گُجسته کیش ، آنان را به ورطۀ فتنه ای هولناک درافکند و بدین ترتیب به خواری و ذلّت گرفتارشان آورد . [ شوم رأی = آنکه فکر و نیّتِ بد داشته باشد / شوم فَن = آنکه ترفند ناپسند بکار گیرد ]
بدین سان دین و آیین عیسویان به سبب آن طومارهای مخدوش و گمراه کننده آشفته و دَر هم و بَر هم شد . [ مُخَبّط = آشفته و پریشان / کژبیان = سخن در هم و بر هم و متناقض ]
وقتی که نام شریف احمد (ص) اینگونه یاوری می کند . پس بنگر که نورِ حقیقت آن حضرت چگونه مردمان را از مهالک گمراهی و تباهی مصون می دارد .
نام شریف حضرت احمد (ص) مانند دژی استوار بود . پس هر کس بدان دژ درمی آمد از فتنه ها می رهید . حال از این مطلب دریاب که ذاتِ شریفِ آن روح الامین چه استوار دژی است . [ روح الامین = وصفِ جبرئیل (ع) است . چنانکه در آیه 193 و 194 سوره شعراء آمده است « جبرئیل امین ، قرآن را بر قلبِ تو ( محمّد ) نازل کرد تا از انذار کردن باشی » . طبرسی گوید : مراد از روح الامین همانا جبرئیل است که در وحی الهی تغییری ایجاد نمی کند . و اینکه «روح» نامیده شده بدین خاطر است که با برکاتی که از عرش می آورد ارواح آدمیان را زنده کند . ( مجمع البیان ، ج 7 ، ص 204 ) . اما در بیت فوق مراد از روح الامین ، پیامبر (ص) است . بدین مناسبت که امین یکی از القاب آن حضرت بوده است . ]
دکلمه تعظیم نعت مصطفی (ص) که مذکور بود در انجیل
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…
View Comments
بسیار عالی ،از شما خیلی سپاسگزارم. واقعا اگر دکلمه و تفسیر شما نباشه،برای آدم بی سوادی چون من فهم این همه معنا و زیبایی میسر نبود. همیشه دلم میخواست مثنوی بخونم ولی اصلا فارسی خوب نیست.ولی شما خیلی راحتش کردید.