سجده کردن یحیی در شکم مادرش به مسیح | شرح و تفسیر
سجده کردن یحیی در شکم مادرش به مسیح | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر دوم ابیات 3602 تا 3624
نام حکایت : کرامات ابراهیم ادهم بر لب دریا
بخش : 13 از 14 ( سجده کردن یحیی در شکم مادرش به مسیح )
ابراهیم اَدهم ضمن سیر و سیاحت به لبِ دریایی رسید و آنجا نشست و به دوختن پاره هایِ خرقه اش مشغول شد . در این اثنا امیری که در سال های پیشین غلامِ او بود از آنجا گذر می کرد . همینکه چشمش به ابراهیم افتاد او را شناخت . ولی با کمالِ تعجب اثری از شاهزادگی و امارت در او نیافت . بلکه او را درویشی بی پیرایه و خاکسار یافت . پیشِ خود گفت : پس کو آن حکومت و …
متن کامل « حکایت کرامات ابراهیم ادهم بر لب دریا » را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .
هنگامی که مادر یحیی (ع) او را باردار بود . با حضرت مریم (ع) که حضرت مسیح (ع) را حامله بود صحبت می کرد و به او گفت : ای مریم ، در رِحَمِ تو کسی را می بینم که قطعاََ از پیامبران بزرگ خواهد شد . زیرا وقتی که روبری تو نشستم ، جَنینِ من به جَنینِ تو سجده کرد .
مأخذِ آن روایتی است که در قصص الانبیاء ثعلبی ، ص 317 و 324 و تفسیر طبری ، ج 3 ، ص 157 آمده است . ( مأخذ قصص و تمثیلات مثنوی ، ص 82 ) . « یحیی نخستین ایمان آورنده به عیسی بود و این وقتی بود که مادرش وی را حامله بود . مادر یحیی با مریم روبرو شد و به او گفت : آیا حامله ای ؟ از چه رو چنین سخنی می گویی ؟ گفت : از آنرو که جنین ام به جنینِ تو سجده می کند . این مطلب در انجیل لوقا ، باب 1 ، آیه 39 تا 44 نیز آمده است .
مولانا می گوید صورتِ حکایت چندان اهمیت ندارد . بلکه این سِرّ حکایت است که آدمی را بیدار می کند . البته به شرطِ آنکه نویسنده ، مقاصد و استنتاج های سازنده و روشنگری از حکایت به دست دهد . چنانکه حکایت مذکور در بیان این مطلب است که هر گاه در ضمیرِ کسی گرایش به حقیقت باشد . خود به خود به اهلِ حق می گرود و نیازی به رویتِ معجزه پیدا نمی کند . بدینسان یحیی (ع) ، نخستین گرونده به عیسی (ع) بود .
مادر یحیی در حالی که او را باردار بود ، پیشاپیش و پنهانی در باره وضع حملش به مریم گفت :
من به طور یقین می بینم که در شکمِ تو پادشاهی وجود دارد . یعنی فرزندی والا ، خواهی داشت و در زمرۀ پیامبران اولوالعزم خواهد شد .
زیرا وقتی که روبروی تو قرار گرفتم ، جنینِ من ناگهان به جنینِ تو سجده کرد .
جنینِ من به جنینِ تو سجده کرد بطوری که از سجدۀ آن ، بدنم درد گرفت .
مریم گفت : من هم احساس کردم که این جنین در شکم ام سجده کرد .
آدم های نادان می گویند : این ها همه افسانه است و باید روی همۀ آنها خط بطلان بکشی . زیرا که دروغ و اشتباه است .
به این دلیل که مریم به هنگامِ بارداری ، اصلاََ با کسی همنشینی نداشت و همواره در بیرون شهر اقامت داشت
آن زنِ شیرین سخن ( مریم ) پیش از وضع حمل به شهر درنیامد . [ شرح این ماجرا در سورۀ مریم آمده است ]
وقتی که مریم ، حضرت مسیح (ع) را به دنیا آورد . او را در آغوش گرفت و نزدِ کسانش بُرد .
بنابراین ، مادر یحیی ، کجا مریم را دیده بود تا به او چنین حرف هایی بزند .
شخصِ اِشکال کننده باید این نکته را بداند که برای اهلِ دل ، غایب نیز حاضر است . [ اهلِ خاطر = اهلِ دل ( جواهرالاسرار ، دفتر دوم ، ص 327 ) ]
به همین دلیل ، هر چند مادرِ حضرت یحیی (ع) از چشمِ حضرت مریم (ع) دور بود . ولی در چشمِ دلِ او حاضر بود .
اهلِ دل می توانند یار را مشاهده کنند ، هر چند چشمانشان بسته باشد . زیرا دیدۀ باطنی او محبوس در حجاب بدن نیست بلکه پوشش و حجابِ تن را بردریده و از خلالِ آن همه چیز را می بیند . [ این بیت مربوط است به بیت 3612 همین بخش ]
ای حقیر کم مایه ، گیرم که حضرت مریم (ع) نه با چشمِ ظاهر و نه با چشمِ باطن ، مادر حضرت یحیی (ع) را ندید . تو از این حکایت معنی را درک کن .
تو مانند آن کسی مباش که داستانهایی را می شنود و فقط به جزیی از آن متمسّک می شود . چنانکه حرفِ «ش» همیشه به لفظِ «نقش» چسبیده است . [ همانطور که حرف «ش» همیشه به کلمۀ «نقش» چسبیده است آن ظاهربین نیز همیشه به شکل و قالبِ داستان توجّه می کند و از مقصودِ آن غافل است ( شرح ولی محمد اکبرآبادی ، دفتر دوم ، ص 238 ) ]
آن معترضِ ظاهربین مثلاََ می گوید : کلیله ( که شغالی زبان بسته بود ) چگونه می توانست حرف بزند ؟ و چگونه می توانست سخنِ رفیقِ خود ، دِمنه را ( که آن هم شغالی زبان بسته بود ) بشنود ؟
و فرض می کنیم که آن دو ( کلیله و دِمنه ) می توانستند با یکدیگر حرف بزنند . ولی انسان چگونه می تواند سخن آن دو را درک کند ؟
چگونه ممکن است که دِمنه میانِ شیر و گاو رفت و آمد کند و حرف خود را به آن دو بزند ؟
و چگونه آن گاوِ نجیب ، وزیر شیر شد ؟ و چگونه فیا از عکسِ ماه ترسید . [ نَبیل = نجیب ، شریف ، نژاده ، اصیل ]
کلیله و دمنه سراسر دروغ و افتراست وگرنه چگونه ممکن است که زاغ با لکلک ستیز کند . [ مِرا = ستیز و جدال ]
ای برادر ، داستان مانند پیمانه و معنی و مقصود آن ، مانند دانه است . [ همانطور که با پیمانه ، چیزهایی مانند دانۀ غلّات و حُبوب را برمی دارند . داستان نیز قالبی است که محتوا و مقصود از آن موردِ نظر است . پیمانه اهمیتی ندارد . آنچه مهم است دانه و غلّه است که نظرِ خریدار را به خود جلب می کند . ]
انسانِ خردمند دانۀ معنی را می گیرد و به پیمانه توجّهی نمی کند . هر چند که آن پیمانه به جای دیگری منتقل شود . [ یا به پیمانه توجهی نمی کند هر چند خریداری شود ( نثر و شرح مثنوی شریف ، دفتر دوم ، ص 401 ) ]
اینک به داستان بلبل و گُل گوش بده ( که در بخش بعد می آید ) هر چند که بر حسبِ ظاهر میان آن دو ، سخنی ردّ و بَدَل نمی شود .
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…