در خواب دیدن فرعون به دنیا آمدن موسی را | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر سوم ابیات 840 تا 854
نام حکایت : خواب دیدن فرعون آمدن موسی را و تدارک اندیشیدن
بخش : 1 از 17 ( در خواب دیدن فرعون به دنیا آمدن موسی را )
هر چند ماجرای ولادت حضرت موسی (ع) در تفاسیر قرآن کریم و تواریخ به صورت های مختلف نقل شده . ولی این مطلب موردِ اتفاق است که نجات یافتن موسی از دستِ قهر و ستمِ فرعونی با مشیّتِ الهی و عنایتِ ربّانی بوده است . تورات در نقلِ این ماجرا به اجمال و اختصار سخن گفته و از تفصیلِ آن اجتناب ورزیده است . پس از آنکه منجّمان و خواب گزاران ، فرعون را از ولادت موسی می آگاهانند . به دستور فرعون ، فرزندانِ ذکورِ بنی اسرائیل قتل عام می شوند و …
متن کامل « حکایت خواب دیدن فرعون آمدن موسی را و تدارک اندیشیدن » را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .
چون تلاشِ فرعون بیهوده بود . هر چه می دوخت از هم گسسته می شد . [ تقتیق = شکافتن ]
هزار منجّم تحتِ فرمانِ فرعون بودند و نیز تعدادِ بیشماری خواب گزار و جادوگر . [ مُنَجّم = اختر شناس ، اختر نگار ، کسی که اختران و افلاک را بیشتر از جهتِ تأثیرِ آنان در زمین موردِ مطالعه قرار می دهد . و کارِ او تنجیم و صدورِ احکامِ نجومی است . او را نباید با هیئت شناس و کسی که با قواعدِ علمی در بارۀ ستارگان و افلاک و قوانین حاکم بر آن تحقیق می کند اشتباه کرد . ( فرهنگ اصطلاحات نجومی ، ص 757 )
مُعَبِّر = خواب گزار ، تفسیر کنندۀ رویا ، علم تعبیر خواب یکی از شریف ترین علوم است و آن عبارت است از معرفت به احوالِ خواب ها و تعبیر و تفسیر آن . طبق مفاد آیه 21 سورۀ یوسف ، این علم را حق تعالی به حضرت یوسف (ع) عطا کرده است . در تعبیر خواب شرایطی وجود دارد که در کُتُبِ مربوطه آمده است . ( نفایس الفنون ، ح 3 ، ص 219 )
سِحر = در اصل به معنی برگرداندن است و ساحر با سِحرِ خود ، نظرها را از حق به باطل می گرداند و لباسِ حق بر باطل می پوشد . بیضاوی می گوید : مراد از سِحر فنی است که با استعانت از شیطان و تقرّب به او حاصل می شود . ولی کارهای اهلِ شعبده تسامحاََ نام سِحر به خود گرفته ، در حالیکه آن کارها سِحر نیست و شرعاََ مذموم محسوب نمی شود . سبب سِحر ، پنهان و درک آن برای اکثریتِ عقول دشوار است . و آن علمی است که در بارۀ معرفتِ احوالِ فلکی و اوضاعِ کواکب و رابطۀ آن با امور زمینی و موالید ثلاثه بحث می کند . این فن شرعاََ حرام است مگر برای دفعِ سِحر . ( کشاف اصطلاحات الفنون ، ج 1 ، ص 648 ) مؤلفان سِحر و علوم غریبه تألیفاتِ خود را در این باب عمداََ دشوار و مغلق نوشته اند تا هر کس و ناکسی از آن سر در نیاورد . چنانکه مَسلمۀ مَجریطی از بزرگان علوم غریبه در غایة الحکیم ، قواعدِ این فن را بسیار دشوار بیان کرده است . ]
در عالَمِ رویا به فرعون خبر داده شد که بزودی حضرت موسی زاده خواهد شد و او و حکومتش را نابود خواهد کرد .
فرعون ، رویای خود را برای خواب گزاران و منجمان بازگو کرد و از آنها پرسید : چگونه می شود این رویا و خواب شُوم را خنثی کرد ؟
همۀ منجمان و خواب گزاران گفتند : ای پادشاه ، تدبیری خواهیم اندیشید و راهِ زائیدن موسی را مانند راهزنان می بندیم .
تا اینکه آن شب فرا رسید . آن شب ، آن شب ، شبِ انعقادِ نطفۀ حضرت موسی (ع) بود . آنها به اتفاقِ آراء این چاره را اندیشیدند . [ مَولِد = هم اسم زمان است و هم اسم مکان ، به معنی زمان زائیدن و مکان زائیدن . امّا در اینجا به معنی زمان انعقاد نطفه است ]
صبح زود ، تخت و بساط فرعون را در میدان شهر برپا کنند .
بانگ همی زنید که ای قومِ بنی اسرائیل ، فرعون همۀ شما را فرا می خواند . از مکان های خود برون آیید و بشتابید . [ اَلصّلا = شرح بیت 2278 دفتر اوّل ]
تا فرعون ، بی حاجب و مانع ، خود را به شما نشان دهد و برای ثواب به شما احسان کند .
زیرا بنی اسرائیل که اسیرِ قدرت و حکومتِ فرعون بودند . همیشه از او دور بودند و هیچگاه اجازه نداشتند که به حضور او برسند .
تازه اگر بطور اتفاقی با فرعون برخورد می کردند . طبق قانون باید رُخسار بر خاک می نهادند . [ یاسه = یاسا ، رسم و قاعده ، قانون ]
طبق قانونی که برای بنی اسرائیل وضع شده بود . هیچیک از افرادِ بنی اسرائیل که اسیر حکومتِ فرعون بودند . هیچگاه حق نداشتند به روی او نگاه کنند .
همینکه صدای نگهبانان و جارچیان فرعون را می شنیدند باید بلافاصله رو به دیوار می کردند تا چشمشان به او نیفتد .
و اگر احیاناََ نگاهِ یکی از آنان به فرعون می افتاد . گناهکار به شمار می آمد و در اینصورت دچار بدترین کیفر می شد .
امّا بنی اسرائیل ، حریص بودند که چهرۀ فرعون را که دیدنش ممنوع بود مشاهده کنند . زیرا انسان نسبت به هر چیزی که بازش دارند حرص می ورزد . [ مصراع دوم اشاره است به مَثَلِ رایج « انسان به هر چیز که از آن بازداشته شود حریص می شود » ( البته منع بر دو گونه است : یکی منع تؤام با توجیه منطقی و علمی و دیگری ، منعِ تؤام با شدّت و سخت گیری های نابخردانه . بدون شک همۀ انبیاء و اولیاء نیز مردم را از زشتی ها بازمی داشته اند . امّا این منع ، پایه عقلی و منطقی داشت و در ضمیر آدمی ، نیرانِ میل به بدی ها خموش می شد . امّا نابخردان نیز مردم را از اموری منع می کنند و بی گمان ، این منع ، نایرۀ میلِ آنان را تیزتر می کند . ]
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…