حکایت پرسیدن پیغامبر مر زید را که امروز چونی و چون برخاستی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
روزی پیامبر (ص) به زید بن حارثه فرمود : بامداد را چگونه آغاز کردی ؟ زید گفت : بامداد را در حالی آغاز کرده ام که بنده ای با ایمان و ایقانم . پیامبر فرمود : اگر قلب تو همچون باغی ، سرسبز و با طراوت است . نشانی از آن بنما . زید گفت : روزها از فرطِ طلب و شب ها از سوزش عشق حق و خواب و آرام ندارم . پیامبر فرمود : از دگر سوی جهانِ هستی چه ارمغانی برای عقول و مردمان اینسوی آورده ای ؟ زید گفت : مردم ، آسمان لاجوردین می بینند ولی من در همان آسمان « هشت بهشت » و « هفت دوزخ » را آشکارا می بینم . « تو مو می بینی و من پیچش مو » من همه مردم را به یک چشم می بینم و فرقی میان آنان نمی فهم و … زید همچنان به کشف اسرار مشغول بود که پیامبر بدو اشارت فرمود که دیگر از اسرار عالم غیب نگوید و به حدِ عقول مردم توجه دارد و …
این حکایت آن گونه که در مثنوی آمده در کتب دیگر دیده نیامد . مولانا طبق اسلوب خود در روایات و حکایات و تمثیلات به نوعی دخل و تصرف می کند و صورت آن را مطابق با مقاصد خود می سازد . البته این روایت با اختلاف هایی در سایر متون عرفانی و تاریخی و تفسیری نیز آمده است . از آن جمله مرحوم فروزانفر آن را از اللمع فی التصوف ابو نصر سراج و احیاءالعلوم و تفسیر ابوالفتوح رازی نقل کرده است . ( مأخذ قصص و تمثیلات مثنوی ، ص 35 و 36 ) .
به هر حال آنچه در کتب معتبر آمده ، این حکایت مربوط به شخصی به نام حارثه است . اما کدام حارثه ؟ آیا منظور حارثه بن مالک بن نعمان انصاری است یا شخصی دیگر ؟ الله اعلم . لیکن ما این حکایت را از اکبرآبادی نقل می کنیم . « پیامبر (ص) به حارثه فرمود : چگونه به بامداد درآمدی ؟ گفت : به بامداد درآمدم در حالی که بر ایمانم . فرمود : برای هر حقی حقیقتی خاص است . بگو بدانم ای حارثه ، حقیقت ایمان تو چیست ؟ گفت : نَفَسم را از دنیا برکنار ساختم به گونه ای که در نظر من ، سنگ و کلوخ دنیا با زر و سیم آن یکسان آمد . و روزان را به حال تشنگی سپری کردم و شبان را به بیداری . و گویی که آشکارا به عرش پروردگارم می نگرم و بهشتیان را می بینم که با یکدیگر دیدار می کنند و دوزخیان را ببینم که با هم در ستیز و نزاع به سر برند . رسول خدا فرمود : ای حارثه بر درستی و صواب هستی . آن را لازم شمار و بر آن باش » ( شرح مثنوی ولی محمد اکبرآبادی ، دفتر اول ، ص 276 )
استاد زرین کوب در شرح این حکایت می نویسد : و باز در جواب سوال رسول خدا که می پرسد : نشان حقیقت این ایمان چیست . مرتبه یقین خود را به بیان می آورد . دورنمایی از تصویر بهشت و دوزخ را عرضه می کند که از آنچه در الغفران مَعَرّی و کمدی الهی دانته آمده است مجملتر ، زنده تر و گویاتر است . نقل قصه به مولانا مجالی می دهد تا مکاشفات صوفیه و حالات و مقالات ناشی از آن را بدان سان که در کلام قوم هست به عهد صحابه منسوب دارد و گفت و شنود رسول خدا با زید را وسیله ای برای تقریر و توجیه این گونه اقوالِ صوفیه سازد . .. مولانا بطور ضمنی نشان می دهد که خَرقِ اَستارِ حسّی و نفوذ در ماورای عالم محسوس که اقلیم مکاشفات صوفیه است . شرطش ایمان است و مقالات صوفیه هم در این باب بدعت نیست . ( بحر در کوزه ، ص 135 )
شرح و تفسیر بخشهای ” حکایت پرسیدن پیغامبر مر زید را که امروز چونی و چون برخاستی ” در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدار جان مطالعه نمائید .
بخش اول : سوال پیغامبر (ص) از زید بن حارثه و جواب گفتن او
بخش دوم : متهم کردن غلامان و خواجه تاشان ، مر لقمان را
بخش سوم : بقبه قصه زید در جواب رسول خدا (ص)
بخش چهارم : گفتن پیغامبر (ص) مر زید را که این سِر را فاش نر این مگو
بخش پنجم : بازگشتن به حکایت زید
بخش ششم : آتش افتادن در شهر به ایام عُمَر (رض)
Tags: حکایت مثنوی حکایت پرسیدن پیغامبر مر زید را مولانا مولوی
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…
View Comments
واقعآ نمیدونم با چه زبانی ازتون تشکر کنم که ترجمه سلیس مثنوی را زیر ابیات نوشتيد و همچینن ترجمه های حافظ و سعدی و.. خدا خیرتون بده. کاش تا آخر مثنوی را به همین روش عالی ادامه میدادید
بیت 3500 به بعد تفسیر و شرحشان درج نشده
با سلام و احترام . از اینکه پیگیر مطالب سایت هستید بسیار خوشحالم . شروح این ابیات ، ظرف یکی دو روز آینده ، به یاری خدا انجام خواهد شد .