حکایت فرستادن فرعون به مداین در طلب ساحران چیره دست
حکایت فرستادن فرعون به مداین در طلب ساحران چیره دست در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
هنگامی که حضرت موسی (ع) از نزد فرعون باز می گردد . فرعون مشاوران و آگاهان دربارِ خود را فرا می خواند و برای دفع خطر موسی از آنان چاره جویی می کند . سرانجام قرار بر این می شود که همۀ ساحران ماهر و چیره دست را گرد آورند . مأمورانِ فرعونی به نقاطِ مختلفِ مصر می روند و به جستجو می پردازند و بلاخره دو جوانِ ساحر را می یابند که در کارِ ساحری بی نظیر بودند . پیغام فرعون را به آن دو می رسانند و از موسی و خصالِ او شمّه ای باز می گویند .
آن دو ساحر سبک دست به خلوت می روند و به اندیشه و مراقبه می پردازند تا در بارۀ موسی چاره ای بیابند . سپس برمی خیزند و نزدِ مادرِ خود می روند و از او می خواهند که گورِ پدرشان را به آنها نشان دهد . آن دو بر سرِ گور حاضر می شوند و از پدر می خواهند که آنان را از حقیقتِ کارِ موسی آگاه سازد . آیا موسی ، فرستادۀ الهی است یا ساحری است ماهر ؟ پدر در پاسخ این سؤال می گوید : نهانی به جایگاهِ موسی بروید و اگر توانستید عصای او را بی هیچ بیم و هراسی بردارید بدانید که او ساحری ماهر است و می توانید سِحرِ او را چاره کنید و اگر نتوانستید آن عصا را بردارید . بدانید که او فرستادۀ الهی است و هرگز نمی توانید بر او غالب شوید . پس آن دو ساحر به راه افتادند و موسی را زیرِ خرمابُنی خُفته یافتند . آهسته بالای سرِ او آمدند و هنوز به عصای موسی دست نزده بودند که عصا به جنبش درآمد و آن دو از ترس ، دجارِ بُهت و حیرت شدند و آنگاه عصا به شکل اژدها درآمد و غرشش کنان حمله آورد . آن دو جوان پا به فرار گذاشتند و حالشان وخیم شد . و بدینسان حقیقتِ حالِ موسی بر آنان آشکار گردید و دانستند که او پیامبرِی مُرسل است . از اینرو کسی را برای شفاعت نزدِ موسی فرستادند و عذرها خواستند و بخشش ها طلبیدند و به او گرویدند .
این حکایت با تفاوت هایی در غالب تفاسیر قرآن کریم آمده است .
شرح و تفسیر اشعار ” حکایت فرستادن فرعون به مداین در طلب ساحران چیره دست ” در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدار جان مطالعه نمائید .
حکایت خواب دیدن فرعون ، آمدن موسی (ع) را
شرح و تفسیر رفتن مأموران فرعون به مداین در طلب ساحران
شرح و تفسیر خواندن ساحران پدر را از گور و پرسیدن از او
شرح و تفسیر جواب گفتن ساحر مرده با فرزندان خود
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…