تهدید کردن فرعون و جواب گفتن موسی علیه السلام | شرح و تفسیر
تهدید کردن فرعون و جواب گفتن موسی علیه السلام | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر سوم ابیات 1067 تا 1098
نام حکایت : خواب دیدن فرعون آمدن موسی را و تدارک اندیشیدن
بخش : 11 از 17 ( تهدید کردن فرعون و جواب گفتن موسی علیه السلام )
هر چند ماجرای ولادت حضرت موسی (ع) در تفاسیر قرآن کریم و تواریخ به صورت های مختلف نقل شده . ولی این مطلب موردِ اتفاق است که نجات یافتن موسی از دستِ قهر و ستمِ فرعونی با مشیّتِ الهی و عنایتِ ربّانی بوده است . تورات در نقلِ این ماجرا به اجمال و اختصار سخن گفته و از تفصیلِ آن اجتناب ورزیده است . پس از آنکه منجّمان و خواب گزاران ، فرعون را از ولادت موسی می آگاهانند . به دستور فرعون ، فرزندانِ ذکورِ بنی اسرائیل قتل عام می شوند و …
متن کامل « حکایت خواب دیدن فرعون آمدن موسی را و تدارک اندیشیدن » را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .
فرعون به موسی گفت : ای کلیم تو چرا مردم را کشتی و به بیم و هراس افکندی؟ [ کلیم = لقب حضرت موسی (ع) است که در شرح بیت 355 دفتر دوم توضیح آن آمده است ]
مردم هنگام هزیمت و فرار بر زمین افتادند و عدّه زیادی زیرِ دست و پا هلاک شدند . یعنی همینکه دیدند عصای تو به اژدها تبدیل شد ترسیدند و با شتاب و پریشانی گریختند ولی در اثنای فرار پایشان لرزید و روی هم افتادند . [ زَلق = لغزیدن ]
ناگزیر مردم با تو دشمن شدند و زن و مرد ، کینۀ تو را به دل گرفتند .
تو مردم را به سوی خود فرا می خواندی . ولی کار ، وارونه شد و مردم چاره ای ندیدند جز مخالفت و ستیز با تو . [ از خِلافت = از مخالفت با تو ]
تازه اگر می بینی من در دفعِ شرّ تو مسامحه می کنم . بدان که برای کیفر دادن تو سرگرمِ زمینه سازی هستم . [ اینگونه نیز می توان معنی کرد : اگر چه من خود نیز از شرّ تو می گریزم . امّا برای کیفر دادن به تو حیله ای فراهم می کنم ( نثر و شرح مثنوی شریف ، دفتر سوم ، ص 134 ) / دیگی می پزم = نظیر این ضرب المثل است : « آشی برایت می پزم که یک وجب روغن داشته باشد » این را در مقامِ تهدید گویند . ( امثال و حکم ، ج 1 ، ص 37 ) ]
خلاصه فکرِ فریفتن مرا از سرت بیرون کن و بدان که بجز سایه ات کسی به دنبالِ تو راه نمی افتد . [ فَی = سایه ]
تو به آن کارهای خارق العاده ات که موجبِ بیم و هراس مردم شد مغرور مشو .
اگر صد نوع از این کارهای عجیب هم که انجام دهی ، باز رسوا و حقیر خواهی شد و عوام الناس تو را مسخره خواهند کرد . [ ضُحکه = کسی که بر او بسیار خندند / غوغا = مردم فرومایه ، جمعیت مختلفِ مردم ]
نظیر تو بسیاری از فریبکاران آمدند . ولی سرانجام در سرزمینِ مصر بدنام و رسوا شدند . [ سالوس = مکّار ، فریبکار ، چاپلوس / مصر = در اصل به معنی حد و مرز میان دو چیز یا دو قطعه زمین است . شهر را از آنرو مصر گویند که محدود است . راغب ، مصر را به هر شهرِ محدود اطلاق کرده است ( مفردات ، ص 489 ) ]
حضرت موسی (ع) در جوابِ فرعون گفت : من در کارِ مشیّتِ الهی هیچگونه شرکت و دخالتی ندارم . اگر مشیّتِ او چنین اقتضاء کند که خونم ریخته شود باکی ندارم . [ بنابراین تو نیز دعوت مرا از من مدان بلکه از مشیّتِ الهی بدان و دست از خصومت بردار . ]
ای که با من و دعوتِ من رقابت و دشمنی می ورزی . من خرسندم از اینکه در دنیا رسوا و بدنام شوم ولی در پیشگاهِ الهی ، ارجمند و آبرومند . [ حریف = رفیق ، همراه ، دشمن ، رقیب ]
خرسندم از اینکه در نظرِ مردم خوار و ذلیل و مضحکه باشم ولی در پیشگاهِ خدا بنده ای محبوب و مطلوب و موردِ رضایتِ او باشم .
این حرف ها را در پاسخِ تو زدم و اِلّا می دانم که خدا تو را فردا از سیه رویان خواهد کرد .
ارجمندی تنها به خدا و بندگانِ برگزیده اش اختصاص دارد . آثارِ عزّت و ذلّتِ حقیقی را از داستان آدم و ابلیس دریاب . [ مصراعِ اوّل اشاره است به قسمتی از آیه 8 سورۀ منافقون « … و ارجمندی از آنِ خداست و رسولش و مؤمنان ولی دو رویان ندانند » ]
شرح افعال و صفاتِ حق تعالی همانندِ ذاتِ او پایانی ندارد . پس ای فرعون ، خموشی گزین و ورق را برگردان و موضوعِ گفتگو را عوض کن . [ ورق برگرداندن = موضوع سخن را عوض کردن ، مطلب را عوض کردن ، خاموش شدن ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی ، ج 9 ، ص 242 ) انقروی گوید : منظور اینست که ورقِ عالَمِ ظاهر را برگردان تا از باطنِ آن آگاه شوی ( شرح کبیر انقروی ، جزو اوّل ، دفتر سوم ، ص 402 ) ]
فرعون گفت : ای موسی ، دفتر این جهان در اختیار ماست یعنی من حاکم بر سرنوشتِ و مقدّراتِ مردمم . در این زمان ، دفتر و دیوانِ حکم رانی در دستِ من است . [ ورق در حکم کسی بودن = دفتر یا کتاب در تسلّطِ کسی بودن ، یا به قول امروز : برگ برنده در دست ما و یا کسی بودن ، حاکم بر امری یا موضوعی بودن ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی ، ج 9 ، ص 243 ) ]
مردم دنیا حکومتِ مرا پذیرفته اند . ای فلانی (موسی) مگر تو از همۀ مردم عاقل تری ؟
ای موسی ، برو که واقعاََ خودخواهی . کمتر خودخواهی کن و شیفتۀ خود مشو .
همۀ جادوگران روزگار را اینجا جمع می کنم تا نادانی تو را به همه اهالی شهر نشان دهم . [ اشاره است به آیات 56 تا 58 سورۀ طه « فرعون به موسی گفت : آیا نزدِ ما آمده ای که با سِحرِ خود ، ما را از سرزمینمان بُرون کنی ؟ البته ما سِحری همسانِ سِحرِ تو آوریم . میانِ ما و خود ، وعده گاهی معین کن که ما و تو آن را خلاف نکنیم . آن وعده گاه نسبت به ما و تو یکسان باشد . ]
ای موسی ، با یکی دو روز ممکن نیست . یعنی جمع کردن این همه جادوگر با یکی دو روز میسّر نمی شود . تا چلّۀ تابستان به من مهلت بده تا ساحران را جمع کنم .
موسی گفت : اجازۀ این کار با من نیست . من بنده ای بیش نیستم و از بارگاهِ الهی به من امر نشده است که تو را مهلت دهم .
هر چند که تو فرمانروایی و من بر حسب ظاهر یاوری ندارم . من مطیع و فرمانبردار امرِ حق تعالی هستم و کاری به این کارها ندارم .
من تا زنده ام با جدّیت و پشتکار به تو پیکار می کنم . من مطیع امرِ حضرتِ حق ام . من به یاری و نصرت او چه کار دارم ؟ [ من فرمانِ حق را اجرا می کنم ، کاری به نتیجه اش ندارم و مقیّد به این نیستم که که مشیّتِ حق ، مرا بر تو غلبه دهد « تیغِ حق ام نیستم تیغ هوی » زیرا توحیدِ خالص چنین ایجاب می کند که بنده در راهِ بندگی در غمِ سود و زیان شخصی خود نباشد . بلکه تنها در اندیشۀ پرستش ذاتِ اقدس الهی باشد . ]
آنقدر با تو پیکار می کنم تا داوری و حکمِ حق برسد . زیرا اوست که میانِ دشمنان قضاوت می کند . [ مصراع دوم اشاره است به یکی از اسماء الهی یعنی فاتح ( = گشاینده ) دارد . و از جمله معنی آن فیصله دهنده میانِ حق و باطل است . چنانکه در قسمتی از آیه 89 سورۀ اعراف به همین معنا آمده است « … و تویی بهترین داوران و فیصله دهندگان » ]
فرعون به موسی گفت : نه نه باید به من مهلت دهی . کمتر نیرنگ بکار گیر و کمتر کارهای بیهوده کن و کمتر یاوه سرایی کن . [ عِشوه = فریب و نیرنگ / باد پیمودن = کار بی فایده و بیهوده کردن ، سخنِ بیهوده گفتن / باد پیما = کسی که کار بی فایده کند و سخن لغو گوید ]
حق تعالی در همن وقت به موسی وحی کرد که به فرعون مهلتی طولانی بده و از او بیمناک مباش . [ مُتّسع = فراخ ، طولانی ]
این چها روز را با کمالِ میل به او مهلت بده تا حیله های گوناگون بیندیشد . [ طَوع = اطاعت کردن / به طَوع = از روی میل ]
این مهلت را به فرعون بده تا هر چه می خواهد برای مکر و فریب تلاش کند . مگر من خوابیده ام ؟ با شتاب نزدِ فرعون راهی شو و این مطلب را به بگو . ای موسی بیمناک مشو که من در کمینِ او هستم ( شرح کبیر انقروی ، جزو اوّل ، دفتر سوم ، ص 406 ) [ وجه دیگر معنی مصراع دوم « به او بگو شتاب کن که من راهش را سد کرده ام » ( شرح مثنوی شریف ، دفتر سوم ، ص 135 ) مصراع اول اشاره دارد به قسمتی از آیه 255 سورۀ بقره « خداوند یگانه است و جز وی خدایی نیست . اوست زندۀ پاینده . وی را فرو نگیرد خواب و پینکی … » / ره بگرفته ام = اشاره دارد به آیه 14 سورۀ فجر « پروردگارت در کمینگاه است » ]
من همۀ حیله های فرعون را خنثی می کنم و هر چه فرعونیان بر مکر و طغیان خود افزایند من آن را می کاهم و شدّت و حدّت آن را در هم می شکنم . [ کم زدن = کاستن و کوتاه کردن ]
اگر آنها آب بیاورند ، من آن را به آتش مبدّل می کنم و شیرینی و گوارایی آنان را به ناخوشی دگرگون می سازم . خلاصه نقشه هاشان را نقشِ بر آب می کنم .
اگر با یکدیگر پیوندِ عشق و دوستی برقرار کنند . آن پیوند را می گسلم و خلاصه کاری با آنها می کنم که به مُخیّلۀ هیچکدام شان خطور نکند . [ در شش بیت اخیر ، شمه ای از قدرت مطلقۀ خضرت حق بیان شده . مشیّتِ الهی ، از همۀ علل و اسباب طبیعی و مادّی بالاتر است . رجوع کنید به شرح ابیات 829 تا 833 دفتر اوّل ]
ای موسی ، از فرعون بیمناک مشو و مهلتی طولانی به او بده و به او بگو سپاهیانِ خود را جمع کن و صد نوع مکر و حیله فراهم آر .
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…