کشتن خلیل خروس را اشارت به قمعِ کدام صفت بود | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر پنجم ابیات 940 تا 961
نام حکایت : حکایت محبوس شدن آهو در آخور خَران و طعنۀ آن خَران
بخش : 5 از 9 ( کشتن خلیل خروس را اشارت به قمعِ کدام صفت بود )
صیّادی آهویی شکار کرد و به طویله گاوان و خَرانِ خود انداخت . وقتی که جلو آنها کاه ریخت آن زبان بسته ها با اشتهای عجیبی شروع به خوردن کردند . امّا آن آهو هراسان از این سو بدان سو می دوید و اصلاََ لب به کاه نمی زد . وقتی گاوان و خران دیدند که او از غذای آنان نمی خورد مسخره اش کردند و هر یک سخنی طنز آلود نثارش نمود . آهو گفت : این کاه ، ارزانی خودتان باد . من پیش از آنکه گرفتارِ این طویله شوم در کنارِ جویبارانِ زلال و گلزارانِ مصفّا می خرامیدم . یکی از خران سخره کنان بدو گفت : دیگر بس است اینقدر …
متن کامل ” حکایت محبوس شدن آهو در آخور خَران و طعنۀ آن خَران “ را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
خروس ، حیوانی شهوت ران و بسیار شهوت پرست است . و از شراب زهرآگین بی فایده مست است .
ای پندپذیر اگر شهوت جنسی برای بقای نسل ضرورت نداشت . حضرت آدم (ع) ( انسان کامل ) از ننگِ آن خود را اخته می کرد . [ وَصیّ = کسی که به او سفارش و نصیحت شده / خَصیّ = اخته شده ]
ابلیس ملعون به خداوند گفت : برای شکار کردن انسان و گمراه ساختن او دامی بزرگ و قوی می خواهم .
خداوند طلا و نقره و رَمۀ اسبان را به ابلیس نشان داد و فرمود : بوسیلۀ اینها می توانی مردم را صید کنی یعنی گمراهشان سازی . [ استاد فروزانفر روایتی را از احیاء العلوم ، ج 3 ، ص 26 ، به عنوان مأخذ این بیت آورده . که ترجمه آن چنین است : ابواُمامه گفت که رسول خدا (ص) فرموده است : وقتی که ابلیس به زمین هبوط کرد گفت : پروردگارا مرا به زمین اندر آوردی و گُجسته ام ساختی . پس برایم خانه ای مقرر فرما . خداوند فرمود : حمّام . عرض کرد : برایم انجمنی مقرر فرما . فرمود : بازارها و گذرها . عرض کرد : برایم طعامی مقرر فرما . فرمود : طعام تو طعامی است که نامِ خدا بر آن یاد نشود . عرض کرد : برایم نوشیدنی مقرر فرما . فرمود : هر گونه سُکرآور . عرض کرد : برایم مؤذنی مقرر فرما . فرمود : نی و آواز . عرض کرد : برایم قرآنی مقرر فرما . فرمود : شعر . عرض کرد : برایم نوشته ای مقرر فرما . فرمود : خط و خال ( خط و خالی که بر بدن ها می کوبیدند ) . عرض کرد : برایم سخنی مقرر فرما . فرمود : دروغ . عرض کرد : برایم دام هایی مقرر فرما . فرمود : زنان . ( مأخذ قصص و تمثیلات مثنوی ، ص 164 ) ]
ابلیس به حضرت حق تعالی گفت : شاباش . یعنی سپاسگزارم . امّا در عینِ حال اَخم آلود شد و لب و لوچه اش آویزان گردید . و مانندِ بالنگ ، چهره ای پُر آژنگ یافت . [ شاباش = مخففِ شادباش به معنی خوش باش و در اینجا به معنی متشکرم و سپاسگزارم / لُنج = لب و گرداگردِ دهان / تُرُنجیده = در هم کشیده شده ، پُر چین و شکن شده / تُرَنج = بالنگ ، میوه ای است از مرکبات که با آن مربا و ترشی درست می کنند ]
پس حضرت حق از معادنِ زیبای طبیعت ، طلا و جواهری به آن ابلیس واپسگرا ( و یا رانده شده از درگاه ایزدی ) تقدیم کرد .
حق تعالی فرمود : ای ملعون این دام را بگیر . ابلیس گفت : ای نکویاور ، از این هم بیشتر عطا فرما .
خداوند غذاهای چرب و شیرین و نوشیدنی های گرانقدر و لباس های ابریشمی به ابلیس بخشید . ( ثَمین = گرانبها ) [ تا ابلیس با این ابزار به سراغِ آدمیزادگان برود . ]
ابلیس گفت : پروردگارا از این هم بیشتر کمک می خواهم تا آدمیزادگان را با ریسمانی تنیده شده از لیفِ خرما به بند درکشم . [ مصراع دوم اقتباسی لفظی است از آیه 5 سورۀ مَسَد . ]
تا عاشقانِ تو که دلیر و دلاورند . مردانه آن بندها را پاره کنند . ( بِسکُلند = بگسلند ، پاره کنند ) [ زیرا بقدری حیران جمال و جلال الهی هستند که استوارترین بندِ هوی و هوس را نیز می گُسلند . ]
تا بوسیلۀ این دام ها و بندهای هوی و هوس ، مردانِ طریقِ تو از نامردان متمایز شوند .
ای پادشاهِ تختگاهِ وجود ، من دامی دیگر از تو می خواهم . دامی مردافکن و سخت کارساز .
خداوند ، شراب و ساز را جلوِ ابلیسِ ملعون نهاد . ابلیس تبسّمی کرد و اندکی شاد شد .
ابلیس به صفتِ گمراه کنندگی ازلی حق ، پغامی بدین مضمون فرستاد که خدایا نیرومندترین ابزارِ فتنه را نشانم بده . یعنی وسیله ای در اختیارم قرار بده تا بنی آدم را بفریبم . [ اِضلالِ اَزل = صوفیه می گویند حضرت ذوالجلال و الاکرام در ازل آزال به اوصافِ قدیم متقابله ( جمالی و جلالی ) موصوف بود . هر چند اسمِ «مُضلّ» در شمار اسماء حسنی نیامده اما در قرآن کریم نیز «اِضلال» به خداوند نسبت داده شده است . پس خداوند هم به صفتِ اِضلال موصوف است و هم هدایت . و هریک از این اسماء ، مظهری دارد . آن که به راهِ هدایت رفته ، مظهرِ اسمِ «هادی» است و آنکه به راهِ ضلالت شتافته مظهر اسمِ «مُضلّ» . پس ابلیس به حق تعالی عرضه می دارد که مرا در میدان گمراه سازیِ آدمیزادگان بسیار توانمند فرما. توضیح تعبیر « که برآر از قعرِ بحرِ فتنه گَرد » در شرح بیت 3285 دفتر چهارم آمده است . ]
خداوندا مگر یکی از بندگانت به نامِ موسی نبود که در دریا از خاک پرده ها آویخت ؟ [ اشاره این بیت به عبور موسی (ع) و بنی اسرائیل از رود نیل است . چنانکه در آیه 77 سورۀ طه و آیه 63 سورۀ شعراء نیز آمده است . منظور مصراع دوم یعنی « بستن پرده از گرد و غبار » مبهم است . شاید مراد این باشد که ( طبق آیه 63 سورۀ شعراء ) وقتی موسی به اذنِ الهی دریا را شکافت هر قسمت از آب های شکافته شده همچون کوهی عظیم بر هم انباشته شد . گویی که پرده ها و موانعی نامرئی مانع از بر هم آمدن آب ها می شد و شاید هم مراد این باشد که : معجزۀ موسی (ع) مانندِ پرده ، چشمِ فرعونیان حق ستیز را فرو بست بطوریکه خیال کردند آنان نیز می توانند در آن راههای خشکی گام بگذارند و همینکه بدان درآمدند آب بر هم آمد و آنان غرق شدند . ]
آب از هر طرف عنان درکشید . یعنی متوقف شد و از ژرفای دریا گرد و غباری بلند شد .
وقتی که خداوند زیبایی زنان را که از حیطۀ عقل و صبر مردان فراتر است به ابلیس نشان داد . ( فا = به ) [ ادامه معنا در بیت بعد ]
ابلیس از شدّتِ شادی شروع کرد به « بِشکن زدن » و رقص کردن . و گفت : خدایا این مایۀ فتنه را زودتر به من بده که بدین وسیله به آرزویم رسیدم . یعنی می توانم آدمیان را گمراه سازم .
وقتی ابلیس چشمانِ پُر خُمارِ زنان را که عقل و هوش را عاجز و پریشان می کند دید .
و صفا و طراوتِ چهرۀ زنانِ دلبر را که دلِ مردان از شوق آن مانندِ دانه های اسفند می سوزد ، دید .
و نیز چهره و خال و ابرو و لبِ عقیق آسای زنان را دید . همان لبی که گویی حضرت حق از پشتِ پرده ای نازک تجلّی کرده است
ابلیس وقتی ناز و کرشمه و رفتارِ نرم و چالاکِ آن زنان دلبر را که همچون تجلّی حق از پسِ پرده های نازک است . دید . [ چهار بیت فوق تماماََ شرط است . امّا جواب شرطِ ، ذکر نشده است . در بعضی از نسخه ها در مصراعِ اوّل « برجَست او سبک » آمده که بدین ترتیب جوابِ شرط را لفظاََ مذکور داشته اند . بدین معنی که وقتی شیطان خصوصیاتِ فریبندگی زنان را دید . چالاک از جایش پرید و … امّا طبق نسخۀ حاضر جواب شرط لفظاََ محذوف می شود که بایستی با تکیه بر ابیات پیشین جواب شرط را تقدیر کرد و آن رقصیدن و شادمانی کردن ابلیس است . یعنی وقتی ابلیس این اوصاف را در زنان دید به شادمانی و شعف پرداخت . چنانکه در بیت 957 این معنا صریحاََ درج شده است . ]
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…