هجوم لشکر مصر به موصل بهرِ گرفتن کنیزک | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر پنجم ابیات 3831 تا 3847
نام حکایت : حکایت خلیفۀ مصر و فرستادن امیری با سپاه به جنگ موصل
بخش : 1 از 9 ( هجوم لشکر مصر به موصل بهرِ گرفتن کنیزک )
یکی از جواسیس برای خلیفۀ مصر خبر آورد که شاهِ موصل کنیزکی بس زیبا دارد که در دنیا نظیر ندارد . خلیفه فوراََ پهلوانی را همراه سپاهی گران به سوی موصل فرستاد تا کنیزک را نزدِ او آورد . پهلوان ، شهر موصل را محاصره کرد و یک هفته آن را در هم کوبید تا بالاخره شاه موصل از درِ تسلیم درآمد و به پهلوان پیغام داد که هر چه خواهی به تو دهم .پهلوان گفت خلیفۀ مصر فلان کنیزک را از تو خواسته است . شاه موصل بلافاصله کنیزک را بدو سپرد و غائله فیصله یافت …
متن کامل ” حکایت خلیفۀ مصر و فرستادن امیری با سپاه به جنگ موصل “ را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
یک سخن چین یعنی یک جاسوس یا جاسوس به خلیفه مصر گفت : شاهِ موصل با زنی بسیار زیبا دمساز شده است . [ موصل = از شهرهای شمال عراق واقع در کنارۀ غربی رود دجله است و از اهمّ مناطق نفتی عراق به شمار می رود . خرابه های نینوا در حوالی آن شهر است ( معین (اعلام) ، ج 6 ، ص 2047 ) ]
آن خلیفه کنیزکی در اختیار دارد که در همۀ جهان معشوقی بدان حد پیدا نمی شود . ( نگار = معشوق ، محبوب ) [ این کنیزک همان زنی است که در بیت قبل از آن سخن رفت . ]
زیبایی آن کنیزک در سخن نمی گنجد . زیرا زیبایی او اندازه ندارد . تصویر او همین است که روی این کاغذ کشیده شده است .
وقتی که فرمانروای بزرگ مصر آن تصویر را دید متحیّر شد و جام از دستش بر زمین افتاد . [ مراد از «کیقباد» در اینجا همان خلیفه مصر است . ]
خلیفه مصر بلافاصله پهلوانی نیرومند با لشکری عظیم به سوی موصل فرستاد .
و به آن پهلوان سفارش کرد که اگر شاهِ موصل آن کنیزک ماهرو را تحویل نداد در و پیکر کاخ او را از بنیاد برکن .
و اگر او (کنیزک) را داد با او کاری نداشته باش و آن کنیزکِ ماهرو را بیاور تا من ماه را در روی زمین درآغوش کشم .
خلاصه آن پهلوان با تعدادی خدمه و هزاران جنگجو و طبل و پرچم به سوی موصل راه افتاد . [ حَشَم = خویشان و کسان و چاکران مرد ]
آن لشکر از حیث کثرت مانند ملخ های بیشماری بودند که در اطراف کشتزار جمع می شوند . آن لشکر قصد داشت که ساکنان شهر موصل را نابود کند .
در هر ناحیه ای برای جنگ فلاخن های بزرگی همچون کوه قاف کار گذاشتند . [ منجنیق = ابزاری جنگی در قدیم که مانند فلاخنی بزرگ ساخته می شد و با آن سنگ و آتش به مواضع دشمن پرتاب می کردند . ]
و در آن جنگ ، تیرها و سنگ های فلاخن و شمشیرها در گرد و غبار همچون صاعقه از ابر می جهید . [ بریق = درخشش ، برقی که از ابر می جهد ]
آن پهلوان یک هفته اینچنین گرم خونریزی شد و برج و باروی شهر موصل مانند موم ، نرم و سُست شد .
شاه موصل که این جنگ هولناک را دید از درون قلعه نماینده ای نزد آن پهلوان فرستاد . [ مَهُول = ترسناک ، هولناک ، هراس انگیز ]
بدو پیغام داد که آخر از خون مسلمانان چه می خواهی ؟ از این جنگِ سنگین جملگی آنان کشته خواهند شد .
اگر منظورِ تو تصرّف شهر موصل است بدون این خونریزی نیز بدین منظور می رسی .
من از شهر خارج می شوم . تو اینک داخل شو تا خون افراد مظلوم دامنگیرت نشود .
و اگر منظورت گرفتن مال و طلا و جواهر است که این کار از تصرّف شهر آسانتر است .
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…