شرح و تفسیر غزل شماره 97 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
بامدادی که در آن جمال دوست مشاهده شود ، صبحی میمون و مبارک است . زیرا در آن صورت این امیدواری که بتوان از وصال دوست برخوردار شد ، وجود خواهد داشت . [ نظر = نگاه / جمال = زیبایی و نیکویی / بَر = میوه / بر خوردن = کنایه از بهره و لذّت بردن ]
بیدار بخت و خوش اقبال بودم که از خواب صبحگاهی بامدادان به بخت پر شگون و خجستۀ دوست از خواب برخاستم . [ بخت = سعادت و اقبال / فرخنده فال = خجسته شگون ، پیش بینی نیکو و مبارک / نخفتن بخت = کنایه از روی آوردن بخت و اقبال / طالع = در لغت به معنی طلوع کننده ، اما در اصطلاح نجوم جزوی است از منطقةالبروج که در وقتِ مفروض در افق شرقی باشد . اگر آن وقت ، زمانِ ولادت شخصی بود ، آن را طالع مولود یا طالع آن شخص گویند ( فرهنگ اصطلاحات نجومی ) ، بخت و اقبال ]
ای غم و اندوهِ هر دو جهان ، از دلم بیرون روید ، زیرا اگر قرار باشد دل جایگاه و جولانگاه دوست باشد ، جایی برای توجّه به شما و غفلت از دوست باقی نخواهد ماند . [ مجال = جولانگاه ، محل ]
می خواهم از دلم که به باغی می ماند ، ریشۀ همنشینی با بیگانگان را برکنم و تنها دوست را به سان درختی در این باغ باقی گذارم . [ بیخ = ریشه / صحبت = مصاحبت و همنشینی / اغیار = جمع غیر به معنی نامحرمان و بیگانگان ]
در حال بی خودی بودم که به خانه ام آمد ، به من شرافت بخشید ، مرا عزیز کرد و رفت . به همین دلیل درنیافتم که دوست مرا عزّت بخشید یا خیال دوست . [ تشریف دادن = افتخار دادن ، تعبیری است برای رفتن بزرگتر به خانه کوچکتر / خیال = تصوّر چیزی در ذهن هنگامی که در پیش چشم نباشد ، تصویر معشوق ]
هوشیاری خود را از کف دادم . عقل هم مرا ترک کرد و توان سخن گفتن از میان رفت . آری ، چه سعادتمند است کسی که در کمال یار محو گردد . [ مقبل = خوشبخت و سعادتمند / محو شدن = فانی شدن ]
ای سعدی ، بین تو و معشوق پرده و حجابی وجود ندارد . آینۀ دل و باطن خویش را پاک کن ، زیرا اگر آینۀ دل زنگ زده باشد ، چگونه می تواند جمال دوست را به درستی نشان دهد ؟ [ زنگار = زنگ ، ماده سبز رنگ که در مجاورت هوا و رطوبت بر روی آهن و آینه و غیره پدید آید (لغت نامه) لازم به ذکر است که در قدیم آینه ها را از فلز می ساختند و پس از مدّتی برای پاک کردن صیقل می کردند تا زنگ آنها پاک گردد . ]
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…