شرح و تفسیر غزل شماره 3 دیوان حافظ شیرازی

شرح و تفسیر غزل شماره 3 دیوان حافظ شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر غزل شماره 3 دیوان حافظ شیرازی

شاعر : شمس الدین محمد حافظ شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : دیوان اشعار حافظ شیرازی غزل شماره 3

متن کامل ابیات 1 الی 9

1) اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را / به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

2) بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت / کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را

3) فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب / چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

4) ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است / به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

5) من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم / که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

6) اگر دشنام فرمایی وگر نفرین دعا گویم / جواب تلخ می زیبد لب لعل شکرخا را

7) نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستر دارند / جوانان سعادتمند پند پیر دانا را

8) حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو / که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

9) غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ / که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را

شرح و تفسیر غزل شماره 3 دیوان حافظ شیراز ی

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را / به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را


اگر آن محبوبۀ شیرازی دل ما را بدست بیاورد یعنی نسبت به ما لطف و مرحمت داشته و حال ما را رعایت کند به خال سیاهش سمرقند و بخارا را می بخشم . [ ترک = در لغت به معنای تاتار است و چون این قوم فطرتاََ خونخوار و ظالم و بی رحم اند . شعرای عجم معشوق ها را در بی رحمی و سنگدلی نسبت به عشاق خود به قوم ترک تشبیه کرده و آن ها را ترک لقب داده اند . ترک شیراز = بنا به قولی ، از سپاهیان هلاکو عده زیادی در شیراز توطن جسته اند و در آن جا تولید نسل نموده اند . در این صورت مراد از ترک شیرازی تشبیه و استعاره نیست و بلکه ترکانی است که در شیراز اقامت گریده اند . هندویش = به کسانی که در کشور هند تولد یافته و هندی الاصل هستند . هندو گویند . سمرقند و بخارا = نام دو شهر است که مردمان هر دو شهر ترک اند ]

بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت / کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را


ای ساقی بیار آن می که باقی مانده است . چه حتی در جنت هم صفا و طراوت چشمه رکن آباد و گردشگاه مصلی را پیدا نخواهی کرد . زیرا حنت اعلاست و هیچ شباهت به ای دنیا ندارد . [ آب رکن آباد = دره بزرگی است که از دامنه تپه ای به نام الله اکبر سرچشمه می گیرد و وجه تسمیه اش به رکناباد به واسطه این است که آنجا را شخصی به نام سید رکن الدین آباد کرده است . و در اطراف این آب عمارت ها ساخته و سدها بنا نموده و آنجا را به صورت یک گردشگاه خوب درآورده است و چون بین عجم رسم بوده که هر کس محلی را آباد کند و معمورش سازد . آن محل را به نام او نسبت می دهند از اینرو بدان محل رکن آباد گویند . گلگشت مصلی = مسیری زیبا در کنار رکن آباد و متصل به مصلای شیراز است ]

فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب / چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را


مدد مدد ای مردم که این شوخ شیرین حرکات یعنی این لولی شوخ و شنگ که با شیوه های دل انگیز و مطبوع خود تمام مردم شهر را شیفته خود کرده است . صبر مرا هم چنان ربوده که گویی ترکان خوان نعمت را به یغما می برند . زیرا این لولی شیرین حرکات و شوخ هم زیباست و هم صدای دل انگیزش عقل از سر می برد . [ فغان = مخفف افغان است به معنی فریا ، فریاد استمداد . لولیان = جمع لولی است . طایفه ای از عجم است که عموما سیاه چشم و ابرو و سیه چرده می باشند و سازندگی و نوازندگی از خصایص اکثر این قوم است . شوخ = در اینجا به معنای خون گرم و خوش آیند و شیرین کار آمده است . شهرآشوب = کسی که در شهر غوغا بر پا کند . خوان یغما = سفره طعام است که در اعیاد و مهمانی های بزرگ برای یغما گسترده می شود ]

ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است / به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را


حسن کامل جانان از عشق ابتر و ناقص ما بی نیاز است . چنانکه صورت زیبا احتیاج به آب و رنگ و خط و خال مشاطه ندارد . یعنی حسن جانان خدادادی است و احتیاج به اسباب عارضی حسن ندارد .

– خواجه نسبت به جمال با کمال جانان تادباََ عشق خود را ناقص ، اعتبار می کند . زیرا در بین بعضی از عشاق این موضوع مطرح است که گویند سبب کمال حسن جانان عشق ما است . چنانکه اگر ما از او قطع نظر کنیم کسی به او اعتبار نمی کند . ولی خواجه می فرماید : حسن جانان ما کامل است اما عشق عشاق نسبت به او ناقص می باشد به طوری که گفته اند « جانان احتیاج به محبت کسی ندارد » .

من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم / که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را


من از آن حسنی که یوسف داشت یعنی حسنی که روز به روز در ترقی بوده ، دانستم که عشق یوسف بالآخره زلیخا را از پرده پاکی و پرهیزکاری بیرون آرد . یعنی رسوایش کند . زیرا هر قدر که حسن جانان کامل گردد به همان نسبت صبر و قرار عاشق کم می شود . پس رسوای عالم شدن برای عاشق ضروری است .

اگر دشنام فرمایی وگر نفرین دعا گویم / جواب تلخ می زیبد لب لعل شکرخا را


به من سخن ناروا بگویی . من از حرف های تو خوشحالم و هرگز دلتنگ نمی شوم . خداوند تعالی از تو جمیع بلایا را دفع کند و دور بدارد . ولی آیا جواب تلخ به آن لبان شیرین و چون لعل قرمز می زیبد ؟ یعنی آیا شایسته است که از آن لبان شیرین ، سخن تلخ بیرون آید ؟

نصحت گوش کن جانا که از جان دوستر دارند / جوانان سعادتمند پند پیر دانا را


ای جانِ من ، نصیحت بشنو . زیرا جوانان سعادتمند نصایح پیر دانشمند را از جان بیشتر دوست دارند .

حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو / که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را


سخن از مطرب و می بگو و خیال آگهی از اسرار افلاک و عناصر را به کل ترک کن . زیرا تا کنون کسی نتوانسته و هیچ کس نیز نخواهد توانست این معما را با علم حکمت حل کند . فقط حق تعالی است که از اسرار دهر مطلع است و بس . [ حدیث = در این جا به معنی سخن آمده است . مطرب = خواننده و نوازنده را گویند که با ساز و آواز خود موجب سرور خاطرها می گردند ]

غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ / که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را


ای حافظ غزل بی نهایت لطیف و خوب گفتی و دُر سفتی . حالا بیا و خوش بخوان یعنی غزل خود را به صوت درآر . تا به نطقت فلک ، ثریا را نثار کند . یعنی از کثرت حَظّی که از شعر تو می برد  . در مقابل شیوایی و لطافت غزلت عقد ثریا را به تو جایزه می دهد . [ عِقد = گلوبندی است که زنان به گلو می بندند . ثریا = نام ستاره است . عِقد ثریا ، شعرا ستاره ثریا را به گلوبند تشبیه کنند ]

دکلمه غزل شماره 3 دیوان حافظ شیراز ی

دکلمه غزل شماره 3 دیوان حافظ شیراز ی

زنگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی

به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :

به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد

نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .

پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .

بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .

یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت

تخلص خواجه ، حافظ است . و …

متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی

ا

متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح سودی بر حافظ – جلد اول – ترجمۀ عصمت ستارزاده – انتشارات نگاه
Tags:
فقیه

View Comments

  • ممنون از لطفی که درحق لسان الغیب دارید بسیار عالی ترجمه وتفسیر نمودید می خواستم یک بند به بیت سوم اضافه کنم « چینش کلمات لطیف ومطبوع وروح نواز مثل لولی ، شوخ ؛ شیرین ، شهر آشوب که هیچ نوع سختی درتلفظ وخشونت احساس نمی شود واستفاده مکرر از حرف ش دراین بیت یک حس لطیف وعاشقانه ومطبوع به انسان دست می دهد که درنوع خود شاهکار است وارتباط لفظ ومعنا را می رساند.

  • درود
    خداوند زیباترین هارو براتون به ارمغان بیاره
    کارتون بهترینه
    من دنبال همچین سایتی بودم و سر انجام پیداش کردم

  • معنی و توضیح روان و شیوا بود.ممنون از سایت خوبتون

  • سلام,خیلی عالی بودممنون فقط ,میتونید یه منبع موثق برای تفسیر غزلیات حافظ به من معرفی کنید؟که تهیه کنم.

    • سلام . بنظر من شرح سودی بر حافظ یکی از تفاسیر خوب و معتبر است .

Share
Published by
فقیه

Recent Posts

غزل شماره 14 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر

1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…

1 سال ago

غزل شماره 172 دیوان غزلیات سعدی شیرازی / شرح و تفسیر

1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…

1 سال ago

غزل شماره 13 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر

1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…

1 سال ago

غزل شماره 171 دیوان غزلیات سعدی شیرازی / شرح و تفسیر

1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…

1 سال ago

غزل شماره 12 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر

1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…

1 سال ago

غزل شماره 170 دیوان غزلیات سعدی شیرازی / شرح و تفسیر

1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…

1 سال ago