شرح و تفسیر غزل شماره 4 دیوان حافظ شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
ای صبا با لطف و ملایمت به آن غزال رعنا بگو که ما را تو سر به کوه و بیبان داده ای یعنی تو ، ما را فرهاد و مجنون کرده ای . [ صبا ، پیک شعر است زیرا اغلب شعرا با صبا مکالمه کرده و برای محبوب خود به وسیله صبا پیغام می فرستند . چون که جانان ، عالی جناب است و به مقامش فقط صبا و شمال واصل شوند . ( غزال = آهو بچه را گویند که شعرا اغلب محبوب ها را به آن تشبیه می کنند . رعنا = گلی را گویند که یک جانبش قرمز رنگ و روی دیگرش زرد رنگ باشد . لطف = نرمی و ملایمت ) ]
شکر فروش که خداوند عمرش را طولانی کند . چرا حال طوطی شکرخا را نمی پرسد ؟ مراد از شکر فروش ، جانان خواجه می باشد و مراد از طوطی شکرخا ، خودِ خواجه است . [ جانان که از دهانش شکر می ریزد با طوطیی چون من یعنی شاعر فصیح و بلیغی چون من ، چرا حرف نمی زند و مقید حال من نیست ]
ای گل مثل اینکه غرور حُسنت اجازه ندادکه حال این عندلیب شیدا را نمی پرسی . یعنی ای جانان آیا زیبایی و حُسنت مانع شده که به عشاق بیچاره التفات نکرده و احوالی از آنان نمی پرسی . [ غرور = غفلت ، گول خوردن . شیدا = دیوانه . عندلیب = بلبل ]
به محبوب مغرور نصیحت می کند و می فرماید : ای جانان ، عشاقی که اهل نظرند به حُسن خلق صید می شوند . یعنی با لطف و ملایمت ، عبد و مملوک می شوند . مصراع دوم در مقام تمثیل است . یعنی صاحب نظران چون مرغِ زیرک اند که هرگز با دام و تله شکار نمی شوند . بلکه برای صید آنها مدارا و حُسن التفات ضروری است .
نمی دانم به چه سبب ، محبوب های ماه سیما و سیه چشم و سهی قد با ما نشانۀ آشنایی ندارند . [ شکایت از استغنای جانان است که نسبت به خواجه کم التفات بوده و خواجه زبان به شکایت گشوده است و کلمه محبوب را تعظیماََ جمع بسته است وگرنه منظور خواجه یک محبوب است ]
وقتی که با جانان همنشینی و باده می نوشی . عشاق مهجور و محروم از وصل معشوق را هم به خاطر بیار . یعنی در مجلس و خدمت جانان ذکری از آنان به میان آر و تذکری بده . باشد که با کیفیت باده در خاطر شریف جانان میل و انجذابی پیدا شود و تفقدی به حال این محرومین بکند .
غیر از این عیب جزیی که روی زیبایت قانون مهر و محبت ندارد دیگر هیچ عیب نداری . یعنی اسباب حُسن و جمال را به حد کمال داری . الّا این که وفاکار نیستی و بلکه جفاکاری .
کلمات دلاویز حافظ را که زهره در آسمان می خواند . مگر عجب است که آواز خواندن زهره ، حضرت عیسی را به رقص درآورد . [ چون زهره ستاره ساز نواختن است و نوازندگی را به او نسبت داده اند .
دکلمه غزل شماره 4 دیوان حافظ شیراز ی
به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :
به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد
نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .
پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .
بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .
یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت
تخلص خواجه ، حافظ است . و …
متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
ا
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…