شرح و تفسیر غزل شماره 28 دیوان سعدی شیرازی
شرح و تفسیر غزل شماره 28 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
او از خرابات مست بیرون آمدو با خِرَدِ تباه شده از مستی ، به مناجات و راز گویی ایستاد . [ سرمست = بی خویش و مدهوش / خرابات = در لغت به معنی میخانه و فاحشه خانه و قمارخانه است . و در اصطلاح صوفیه عبارت است از خراب شدن صفاتِ بشریه و فانی شدن وجودِ جسمانی / خراباتی = مرد کامل که از او معارفِ الهیه بی اختیار صادر شود / عقل خراب = عقل مست شده از باده / مناجات = نجوا و گفتگو کردن ]
او پشیمنۀ پارسایی را بر خاک می افکند و لاف و گزاف و ادعای کشف و کرامات را مانند جامه ای به آتش می کشد . [ خرقه = درلغت به معنی پاره و قطعه ای از جامه و گاه تمام آن است و در اصطلاح صوفیه ، به جامه ای پشمین که غالباََ از پاره های به هم دوخته فراهم آمده است . در ترجمه فرهنگ البسۀ ، در مورد کلمۀ خرقه چنین آمده است . خرقه به معنای لباس یا ردای خشنی است که در شرق ، فقیران و صوفیان بر تن می کنند / طامات = در اصطلاح یعنی ادّعاهای بزرگ و دعوی کرامات و خوارق که سخت عجیب و نادر نماید / آتش در چیزی زدن = کنایه از نابود ساختن و از بین بردن است ]
پروانه به شادمانی و خوشبختی ، عاشق و شیفتۀ محفل او گشته است . [ دلبرده = کنایه از شیفته و عاشق است ]
دل که از سلوک در راه عشق ناتوان شده بود . به زبان حال می گفت : ای صاحب قلمروِ کرامت و بزرگواری ها و کشف و شهود . [ عرصه = میدان / کرامات = جمع کرامت ، شرح بیت 6 از غزل 12 ]
در عرصۀ شطرنج عشقِ تو که هزار شاه در مقابل رُخت سرگردان و مات می شوند . ریختن خونِ پیاده ای ضعیف چه لطفی برای تو دارد . [ چه خیزد = حاصل و سودی ندارد / مات = در اصطلاح شطرنج بازان ، گرفتار و مقیّد شدن شاه شطرنج است و باختن در بازی شطرنج که شاه از حرکت باز می ماند . ( لغت نامه ) ]
حقیقتاََ به جانت سوگند می خورم که اگر عاشق ، هزار جان داشته باشد . نمی تواند با نثارِ آنها به پایت ، به دیدار تو نائل آید . در حالی که من جانی بیش ندارم . [ حقا = حقیقتاََ ، یقیناََ / به جانت = قسم به جان تو ]
اگر دلم شکیبا می بود هیچ کاری جز عشق را مهم نمی پنداشت . [ بصبر = صفت است به معنی شکیبا / مهمّات = جمع مهم به معنی کارهای لازم و ضروری ]
افسوس آنچه از عمر گذشت بیهوده بر باد رفت . تا بنگریم که بقیه چون پیش آید و بگذرد . [ هیهات = شرح بیت 10 از غزل 17 / بر باد شدن = کنایه از فانی و نابود شدن است ]
ای سعدی ، چون با گذشتِ روزگاران و یا در دَورِ می خواران ، می صافی نوشیده شد و به پایان آمد . از این پس ، من دُردی های خرابات را که لایقِ صافی ضمیران است می نوشم . [ صاف = شرابِ پاکیزۀ سَرِ خُم که به دُرد آمیخته نباشد / دُرد = گل و لای تهِ شراب که شراب خواران کم بضاعت به بهای کم می نوشند و مستی آن بیشتر است ]
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…