شرح و تفسیر غزل شماره 24 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
وقتی که دلِ سودا زده ام به گشت و گذار باغ و بستان می رفت . شمیم خوش گُل ها و گیاهان مرا از خود بیخود می ساخت . [ دل سودایی = دل عاشق پیشه / گل = گل سرخ / ریحان = گیاهی است علفی به رنگ های سفید و گلی و گاهی هم بنفش و مجتمع که در گنار برگ های انتهایی ساقه قرار دارند و به معنی هر گیاه خوشبوست ( گل و گیاه در ادبیات منظوم فارسی ) / سودا = شرح بیت 1 غزل 20 ]
گاهی بلبل فریا و فغان به راه می انداخت و زمانی گل از شوقِ نغمه های بلبل جامه می درید و من به یاد تو افتادم و همۀ آنها از خاطرم محو شد . [ نعره = فریاد و فغان / با = در اینجا یعنی به ( لغت نامه ) ]
ای کسی که دل های عاشقان سرشار از محبتِ توست و بر لب های آنان مُهر سکوت نهاده ای . و ای کسی که در سرِ عاشقان خود شور عشق افکندی و راز عشقت در اندرون جانشان جای دارد . [ شور = وجد و هیجان ، غوغا / مُهر بر لب بودن = کنایه از خاموش و بی سخن بودن ]
از زمانی که با تو پیمان بستم ، پیمانِ خویش را با همه شکسته ام . زیرا بعد از عهد بستن با تو ، شکستن تمام پیمان ها جایز است و به آنها نیازی نیست . [ بعد از تو = بعد از پیمانی که با تو بسته ام / نقض = شکستن ]
از زمانی که غمِ عشقت چونان خاری از دامنم آویخته و مرا پای بند ساخته است . رفتن به گلستان را کوته نظری می دانم . یعنی خارِ غمِ عشقت بر گلستان ها ترجیح دارد . [ خار در دامن آویختن = رنج و آزار دیدن / کوته نظری = تنگ نظری و غفلت ]
کسی که دردِ عشق او را از پای دراندازد و درمانده سازد ، باید تمام درمان ها را رها کند یعنی دردِ عشق درمان ندارد . [ از پای درانداختن = نابود و درمانده شدن / دست شستن از چیزی = رها کردن و دست برداشتن از چیزی ]
سزاوار است که در راهِ رسیدن به تو رنج و سختی را تحمل کنیم . آنچنان که رنج و سختی رسیدن به کعبه برای عاشقان بیت الحرام سهل است . [ شاید = شایسته و سزاوار است / حرم = گداگرد خانه و مکان مقدس ، در اینجا مراد ، خانۀ کعبه است ]
هر تیری که در تیردان وجود دارد اگر به دلِ مجروح اصابت کند و عاشق را از پای درآورد . ما نیز از جملۀ قربانی ها خواهیم بود . [ کیش = تیردان / ریش = آزرده و مجروح ]
هر کس که به یارِ کمان ابرو توجهی داشته باشد باید در مقابل تیرهایی که از کمانِ ابروی او پرتاب می شود همانند سپری بایستد و جانفشانی کند .
مرا گویند ای سعدی ، این همه از عشق او سخن مگو . نه تنها من می گویم بلکه بعد از من هم در تمامِ روزگاران از عشق او سخن خواهند گفت .
شرح و تفسیر غزل شماره 24 دیوان سعدی شیرازی
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…