شرح و تفسیر غزل شماره 64 دیوان حافظ شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
اگر چه در حضور یار اظهار هنر بی ادبی است . من هم زبانم ساکت است و عرض هنر نمی کنم . امّا دهانم پُر از عربی است . خواجه با بیان ظریف به یارش عرض هنر نموده است و می فرماید : از علم عربی بهره مندم اگر چه متمدح نیستم .
_ از فحوای کلام خواجه چنین برمی آید که دانستن زبان خودشان هنری محسوب نمی شده که هنر را به دانستن زبان عربی تخصیص داده است .
پری روی خود را مخفی نموده است یعنی دیده نمی شود . اما در عوض دیو در کرشمۀ حُسن است . یعنی جای پری را گرفته و عرض جمال می کند . دیده از حیرت سوخت که این چه بوالعجبی است . یعنی بسیار عجیب است که شیطان کارِ ملِک و پری را بکند . [ کرشمه = ناز / کرشمۀ حُسن = نازِ زیبایی / در زبان عرب وقتی در یک معنا قصد مبالغه داشته باشد با ابو و یا ام تعبیر می کنند مثل ابوالفساد و یا ام الخبائث ]
در چمن دنیا کسی گُلِ بی خار نچید. زیرا هر کجا که گُل باشد خار هم همراهش است و هر جا شادی باشد دنبالش غم است . چنانکه سعدی می فرماید :
جور دشمن چه کند گر نکشد طالب دوست / گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به هم اند
[ درین چمن = در اینجا یعنی دنیا / گل بی خار = گلی که خار نداشته باشد ، یعنی یک چیز بدون نقیض خود باشد / چراغ = آتشی که در فتیله شمع می سوزد / چراغ مصطفوی = شرف اسلام و نور نبوت مصطفی (ص) / شرار = شعلۀ آتش / لهب = شعلۀ آتش ]
مپرس سببِ اینکه فلک چرا دون پرور شد . یعنی افراد دون را عزیز کرد و نیکان و عزیزان را ذلیل . زیرا که برای تربیت دنی ، سبب لازم نیست . همان دنی و سفله بودن برای تربیت او کافی است . [ سفله پرور = پرورندۀ پست و فرومایه / کام بخشی بخشندۀ مراد ]
طاق خانقاه و رباط را به نیم جو نمی خرم زیرا اینها در نزد من بسیار بی ارزشند زیرا که مصطبه برایم ایوان است . یعنی به منزلۀ ایوان و پای طنبی است . حاصل کلام : در جایی که مصطبه ، ایوان و پای خم ، خانۀ طنبی من است . طاق خانقاه و مدرسه و رباط را به هیچ چیز نمی خرم یعنی از آن ها و این ها مستغنی و فارغ ام . [ طاق = ایوان عمارت / خانقاه = تکیۀ صوفیان / مصطبه = جایگاهِ غرباء / ایوان = شاه نشین / طنبی = خانه زیبایی در باغ ها و باغچه ها ]
جمال دختر رَز یعنی جمال شراب گویا که نورِ چشم ما است که در نقاب زجاجی و در پردۀ عنبی است . یعنی گاه در توی شیشه محفوظ و زمانی در داخلِ عنب مستور است . دختر رَز = کنایه از شراب است / نور چشم = در اینجا یعنی مردمک چشم / زجاج = در لغت شیشه را گویند ولی در اصل یکی از رطوبات چشم است / عنبی = کنایه از شراب است و در اصل یکی از پرده های چشم است ]
_ حق تعالی چشم را از هفت پرده و سه رطوبت آفریده است که به ترتیب عبارتند از : پردۀ صلبیه ، پردۀ مشیمیه ، پردۀ شبکیه ، رطوبت زجاجیه ، رطوبت جلیدیه ، پردۀ عنکبوتیه ، رطوبت بیضیه ، پردۀ عنبیه ، پردۀ قرنیه و پردۀ ملتحمه .
_ پس خواجه در این بیت به یک رطوبت و یک پرده چشم اشاره کرده و باده را در حکمِ مردمک چشم اجرا کرده است که گاه در پردۀ عنبی است یعنی قبل از فشرده شدن که به حالت انگور است و گاه در رطوبت زجاجی است یعنی موقعی که در قدح بلوری به مجلس می آید .
ای عزیز قبل از این عقل و ادبی داشتم . اما حال که مستِ خرابم ، صلاح بی ادبی است یعنی هر چه ترکِ ادب است از من سر می زند زیرا که لایعقلم . [ خواجه = در این بیت به معنی معزز و محترم / مستِ خرابم = مست لایعقل ]
باده بیار که پشت گرمی من به گریه سحر و نیاز نیمه شبی است . یعنی باده نوشی من برای خاطر این دو چیز ، به استظهار این دو معنا است . وگرنه غیر از این دو عملِ لایق خدا ندارم که به پشتیبانی آن به این کار ارتکاب نمایم . [ مدام = دایم / استظهار = تکیه زدن بر چیزی ، پشت گرمی / نیاز = حاجت ]
دکلمه غزل شماره 64 دیوان حافظ شیرازی
به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :
به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد
نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .
پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .
بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .
یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت
تخلص خواجه ، حافظ است . و …
متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…