شرح و تفسیر غزل شماره 19 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
چه کسی به دستان ظریف یار ، کمان محکم و قوی برای صید آهو ( عاشق بیچاره و بی گناه ) داد ؟ نیازی به کمانِ سخت نیست زیرا غمزه هایِ تیرمانند او برای به دام انداختن عاشق کافی است . [ سخت = محکم / لطیف بازو = آنکه بازویی ظریف و زیبا دارد ]
با چنین شیوه ای که تو کمان کشیده ای . هزاران دل همانند صید جلوی تیرِ تو قرار می گیرد . [ در این بیت صید به دل و ابرو به کمان تشبیه شده است ]
تو در روزِ جنگ به پوشش هایی نظیر جوشن و برگستوان نیازی نداری . زیرا گیسوان در هم تنیده ات همانند زره تو را از آسیب دشمن در امان می دارند . [ جوشن = زره و لباس جنگی / برگستوان = پوششی است که در روزِ جنگ می پوشیدند و بر اسب نیز برای حفظ جان آن می افکندند / معرکه = جنگ ]
هندوان و ترکان اگر چشمانِ ترکانه و زیبا و گیسوان هندُوانه و سیاهت را ببینند . دیگر به زیبارویان ترکستان و هندوستان توجّهی نخواهند کرد . [ دیار = جمع دار به معنی خانه ها ، شهر ها / اقالیم = جمع اقلیم به معنی سرزمین ها / سپردن = واگذاشتن و رها کردن / ترک = در مصراع دوو به معنی زیبا و غارتگر / هندو = اهل هند و در اینجا به معنی سیاه ]
بت پرستانی که در شهر فَرخار ، کمر به خدمت بتان بسته اند و آنان را ستایش می کنند . بی تردید معشوقان بت روی را ندیده اند . وگرنه پرستش بتان را فرو نمی گذاشتند . [ مغان = پیشوایان و موبدان دین زردشتی ف و در اینجا به معنی مطلق کافران و بت پرستان است / فَرخار = نام شهری است در ترکستان منسوب به خوبان و صاحب حُسنان (لغت نامه) / مگر = همانا ، به درستی ]
برای محاصره کردن قلعۀ ستمگر به منجنیق نیازی نداری . گیسوان چون کمندت را به بامِ کاخ بیفکن و از آن بال برو و قلعه را بگشای . [ حصار دان = محاصره کردن / باغی = ظالم و ستمکار ، در این بیت «باغی» در معنای غیر منظورش بکار رفته است . / منجنیق = سنگ انداز ، فلاخن مانندی است بزرگ که بر سرِ چوبی تعبیه کنند و سنگ در آن کرده به طرف دشمن اندازند (لغت نامه) /
مرا که در تمام عمر همانند سیمرغ گوشه نشینی اختیار کرده و از دام ها رَسته ام . چنان اسیر کردی که گویی عقابی تیهویی را به چنگال گرفته ای . [ عزلت = گوشه گیری / عنقا = شرح بیت 4 از غزل 1 / تیهو = پرنده ای است کوچک شبیه کبک / در این بیت «اسیر شدن من به دست تو» تشبیه شده به «اسیر شدن تیهو در چنگال باز» ]
لبانِ سرخت را دیدم و لعل در نظرم بی اعتبار شد و سخن گفتی ، دندان های مرواید گونت نمایان شد و مروارید در برابر دندان های تو ارزش خود را از دست داد . [ لعل = سنگ قیمتی سرخ رنگ / قیمت = بها ، ارزش و اعتبار / لؤلو = مروارید ]
تابش رویت درخشندگی ماه و خورشید را از رونق انداخت . همانگونه که معجزۀ حضرت موسی (ع) جادوی سامری را باطل کرد . [ بها = نور و درخشندگی / خور = خورشید / جادو = جادوگر / طلسم = عمل خارق العاده و نوشته ای برای پدید آوردن امور عجیب و عمل خارق عادت (فرهنگ معین ) ]
با رنج بیهوده بردن نمی توان به گنج دست یافت . زیرا بخت و اقبال بر زورِ بازو برتری دارد . [ فضیلت = رجحان و برتری ]
ای سعدی ، کسی بر روی زیبا عاشق می شود که تابِ تحمّلِ خویِ زشت زیبارویان را داشته باشد . [ احتمال کردن = تحمّل کردن ]
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…