شرح و تفسیر غزل شماره 140 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
هنگامی که چشمان تو غمزۀ خونخوار را چونان شمشیری برکشید ، هوش مردم با خرد به ستیزه درآمد و عشق را به عقل ترجیح داد . [ غمزه = ناز و عشوه ، اشاره به چشم و ابرو / به پیکار بر گرفت = به وسیلۀ جنگ و جدال گرفت ]
چون عقل نماند ، عاشق در اثر سوزی که درد عشق تو در وی پدید آورده بود ، به فریاد آمد و مؤمن بر اثر غلبۀ عشق تو کافر شد و زنّار بست . [ در نهادن = آغاز کردن (لغت نامه) ]
زنّار = کمربندی بوده که ذمّیان مسیحی در مشرق زمین به امر مسلمانان مجبور بودند که داشته باشند تا بدین وسیله از مسلمانان ممتاز گردند . چنانکه یهود مجبور بودند بر شانۀ خود تکه پارچۀ زردی به نام عسلی بدوزند . در ادبیات صوفیانه زنّار رمز کفر و بت پرستی است . چنانکه خرقه نشان زهد و ایمان است .
عشق تو خِرد را مثل بنایی کاملاََ ویران ساخت و جور و ستم تو دروازۀ خانۀ امیدواری را به گونه ای بست که دیگر امیدی در دل نماند . [ برگرفتن = بستن ]
در اثر وصف روی تو آنچنان شور و غوغایی در خانقاه برپا شد که صوفی ترک تصوّف کرد و راهی خانۀ می فروش گشت . ( صوفیگری را راه مناسبی برای رسیدن به تو ندانست . ) [ شور = وجد و حال ، فتنه و آشوب / خمّار = باده فروش ]
صوفی = پیرو طریقت تصوّف ، در معنی این کلمه و چگونگی انتساب و اشتقاق آن ، اقوال ، مختلف و عقاید ، متفاوت است . عده ای آن را از صفا و عده ای از صوف ( = پشم ) به مناسبت پشمینه پوشی و عده ای سوفیای یونانی به معنی حکمت و عده ای از صفه و اصحاب صفه می دانند . ( فرهنگ اشعار حافظ )
خانگه = خانگاه ، خانقاه ، مکانِ بودن درویشان و مشایخ ، خانقاه محلی است که درویشان و مشایخ در آن به سر برده و عبادت کنند . در خانقاه غذا و وسایل راحت آماده بوده است .
در باب جور و ستم معشوق زیبارو با هر کس مشورت می کنم ، می گوید : لازم است که از این کار دلدادگی دست برداری . [ دل برگرفتن از کاری = ترک و رها کردن کاری ]
می توانم در راه عشق از جان دست بشویم ، امّا قادر نیستم که از دیدن یار چشم بردارم .
سعدی بارها و به طور پنهانی رنج عشق را تحمّل کرده و دم برنیاورده بود ، امّا این بار از روی این کار پرده برگرفت و آن را آشکارا مطرح کرد . [ خفیه = پنهانی / خون جگر خوردن = کنایه از غم و غصّه خوردن / پرده برگرفتن = آشکار کردن ]
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…