شرح و تفسیر غزل شماره 121 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
من که آمادگی و توان تنهایی ندارم ، تا کی می توانم با جدایی تو بسازم ؟ ساز و سامان شکیبایی و تاب و تحمّل صبر از تو در من نیست . [ برگ = ساز و نوا ، قدرت و توان / دستگاه = اسباب و قدرت / پایاب = بن و ته آب ، آبی که پای بر زمین آن رسد و از آنجا پیاده توان گذشت ، بر خلاف غرقاب (لغت نامه) ، در این بیت کنایه از تاب و طاقت و توان ]
بیم آن دارم که در اثر تنهایی کارم به رسوایی کشد . من از تنها ماندن ، هراسانم وگرنه از رسوا شدن بیمی به خود راه نمی دهم . [ ترسیدن = بیم داشتن / تنهایی = مطمئن بودن ]
ای محبوب من ، من آدم بی پروایی نیستم تا گستاخانه تو را در آغوش کشم ، بلکه به دلیل اینکه قدرتی ندارم ، خاک پایت را می بوسم . [ گستاخ = بی پروا و بی باک / جان = تن و بدن (لغت نامه) / دست بالا = کنایه از برتر و بالاتر ، قدرت و نیرو ]
من بر چهرۀ گلگونت عاشقم . اجازه فرمای تکنون که قادر نیستم در باغ وصالت مثل بلبل نغمه سرایی کنم ، دست کم چونان زاغ بانگی برآورم . [ آشفته = شوریده و پریشان / زاغ بانگی کردن = آواز زاغ سر دادن / آوا = مخفف آواز ]
از زمانی که خیال رخسارت در نظرم تجسّم یافته است ، چشم ودبینی ام بسته شده و طرز و روش خودخواهی و خودکامگی را ترک گفته ام . [ مصوّر گشتن = نقش بسته شدن ، به تصوّر آمدن / خیال = تصوّر چیزی در ذهن هنگامی که در پیش چشم نباشد ، تصویر معشوق / روی = راه و طریق ]
با وجود آنکه مست و مدهوش افتاده ام ، درد جدایی را تحمّل می کنم و با آنکه توانایی خود را از دست داده ام ، بار ستم تو را بر دوش می کشم . [ خراب افتادن = کنایه از مست و بی خود بودن ]
طبع و نهاد تو از من بیزار شد و به دیگری دل سپرد . من که نههادم مثل تو هر لحظه به دیگری میل نمی کند ، فقط تو را می خواهم و به دنبال کس دیگری نمی روم . [ طبع = خوی و سرشت / طبع هرجایی = خوی و طبع هوسباز / دل نهادن = کنایه از دل به کار بستن ، شیفته و عاشق شدن ]
من ، سعدی ، شاعری هستم که زبانم چونان آتش می سوزاند و مؤثر است . امّا در اندوه تو همانند شمعی می سوزم و با تمام قدرت سوزندگی و تأثیری که در زبانم وجود دارد ، آتش سخنانم بر تو اثری نمی نهد . [ گیرایی = تأثیر و جذب / آتش زبان = کنایه از تیز زبان ، فصیح و بلیغ ]
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…