شرح و تفسیر غزل شماره 104 دیوان سعدی شیرازی

شرح و تفسیر غزل شماره 104 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر غزل شماره 104 دیوان سعدی شیرازی

شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : غزل شماره 104 دیوان سعدی شیرازی

متن کامل ابیات 1 الی 11

1) مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست / هزار جان عزیزت فدای جان ای دوست

2) چنان به دام تو الفت گرفت مرغ دلم / که یاد می نکند عهد آشیان ای دوست

3) گَرَم تو در نگُشایی ، کجا توانم رفت ؟ / به راستان که بمیرم بر آستان ای دوست

4) دلی شکسته و جانی نهاده بر کف دست / بگو بیار که گویم بگیر هان ای دوست

5) تنم بپوسد و خاکم به باد ، ریزه شود / هنوز مِهر تو باشد در استخوان ای دوست

6) جفا مکن که بزرگان به خرده ای ز رهی / چنین سبک ننِشینند و سرگران ای دوست

7) به لطف اگر بخوری خون من روا باشد / به قهرم از نظر خویشتن مران ای دوست

8) مناسب لب لعلت حدیث بایستی / جواب تلخ بدیع است از آن دهان ای دوست

9) مرا رضای تو باید ، نه زندگانی خویش / اگر مراد تو قتل است ، وارهان ای دوست

10) که گفت سعدی از آسیب عشق بگریزد ؟ / به دوستی که غلط می برَد گمان ای دوست

11) که گر به جان رسد از دست دشمنانم کار / ز دوستی نکنم توبه همچنان ای دوست

شرح و تفسیر غزل شماره 104 دیوان سعدی شیرازی

مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست / هزار جان عزیزت فدای جان ای دوست


ای دوست ، در تمام جهان نهایت آمال و آرزیم تو هستی . جان عزیز هزاران کس قربان جان تو گردد . [ غایت مقصود = سرانجام و نهایت مراد و آرزو ]

چنان به دام تو الفت گرفت مرغ دلم / که یاد می نکند عهد آشیان ای دوست


ای دوست ، دلم به سان مرغی اسیر دام تو گشته و چنان به آن دام خو گرفته است که دیگر به یاد روزهایی که در سینۀ من بود نمی افتد . [ الفت گرفتن = اُنس گرفتن ، خو گرفتن ]

گَرَم تو در نگُشایی ، کجا توانم رفت ؟ / به راستان که بمیرم بر آستان ای دوست


اگر تو به رویم در نگشایی ، به کجا می توانم بروم ؟ ای دوست ، سوگند به راستان و درست کرداران که بر آستان تو جان خواهم داد . [ راستان = صدّیقان ، درستکاران / آستان = درگاه ، پیشگاه ]

دلی شکسته و جانی نهاده بر کف دست / بگو بیار که گویم بگیر هان ای دوست


ای دوست ، آنچه دارم دلی شکسته و جانی آمادۀ تقدیم است . تو برای گرفتن آنها اشارتی کن تا بگویم اینک از آنِ تو ، بستان . [ دل شکسته بودن = کنایه از غمگین و آزرده خاطر بودن / جان بر کف دست نهادن = کنایه از پایداری و فداکاری کردن ]

تنم بپوسد و خاکم به باد ، ریزه شود / هنوز مِهر تو باشد در استخوان ای دوست


جسمم خواهد پوسید و خاکم به وسیلۀ باد پراکنده خواهد شد . امّا ای دوست ، با وجود این مهر و محبّت تو هنوز در استخوان هایم به جای خواهد ماند . [ ریزه شدن = متلاشی و پراکنده شدن ، خرد و ریز گشتن ]

جفا مکن که بزرگان به خرده ای ز رهی / چنین سبک ننِشینند و سرگران ای دوست


ای دوست ، بر من ستم روا مدار ، زیرا بزرگان با عیبی که در غلام خویش می بینند ، خشمگین نمی شوند و به او بی اعتنایی نمی کنند . [ خرده = عیب / رهی = بنده و غلام / سبک نشستن = تند و عصبانی و خشمگین بودن (لغت نامه) / سرگران = کنایه از بی اعتنا و ملول و خشمناک ]

به لطف اگر بخوری خون من روا باشد / به قهرم از نظر خویشتن مران ای دوست


ای دوست ، جایز است که از سر لطف خون مرا نوش کنی ، امّا مرا با قهر و غضب از نظر خود دور مساز . [ خون کسی را خوردن = کنایه از در رنج و اندوه گذاشتن کسی ]

مناسب لب لعلت حدیث بایستی / جواب تلخ بدیع است از آن دهان ای دوست


ای دوست ، سخنانت باید با لبان لعل گونت تناسبی داشته باشد . این جواب تلخ و دل گزا از آن دهان ، عجیب به نظر می رسد . [ لعل = سنگ قیمتی سرخ رنگ / حدیث = سخن / بایستن = در خور و شایسته بودن / بدیع = عجیب و غریب و نادر ]

مرا رضای تو باید ، نه زندگانی خویش / اگر مراد تو قتل است ، وارهان ای دوست


ای دوست ، برای من رضایت و خشنودی تو بایسته و مهم است ، اگر خواست تو کشته شدن من است ، مرا از قید حیات وارهان تا به کام رسی . [ رضا = رضایت و خشنودی / مراد = آرزو ]

که گفت سعدی از آسیب عشق بگریزد ؟ / به دوستی که غلط می برَد گمان ای دوست


ای دوست ، چه کسی به تو گفت که سعدی از بلای عشق می گریزد ؟ سوگند به دوستی که او به غلط به چنین پنداری رسیده است . [ به دوستی = قسم به مهر و محبّت / غلط بردن = اشتباه کردن / گمان غلط بردن = اشتباه فکر کردن ]

که گر به جان رسد از دست دشمنانم کار / ز دوستی نکنم توبه همچنان ای دوست


برای اینکه حتّی اگر از دست دشمنان عاجز و ناتوان گردم ، ای دوست ، باز هم از دوستی بازنمی گردم و از آن دست نمی کشم . [ کار به جان رسیدن = کنایه از عاجز و ناتوان گشتن ]

شرح و تفسیر غزل 103 شرح و تفسیر غزل 105

بخش خالی. برای افزودن محتوا صفحه را ویرایش کنید.

دکلمه غزل شماره 104 دیوان سعدی شیرازی

زندگینامه سعدی شیرازی

افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …

متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی

در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .

این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …

متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح غزلهای سعدی – جلد اول و دوم – نوشته دکتر محمدرضا برزگر خالقی و دکتر تورج عقدایی – انتشارات زوّار
Tags:
فقیه

Share
Published by
فقیه

Recent Posts

غزل شماره 14 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر

1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…

1 سال ago

غزل شماره 172 دیوان غزلیات سعدی شیرازی / شرح و تفسیر

1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…

1 سال ago

غزل شماره 13 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر

1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…

1 سال ago

غزل شماره 171 دیوان غزلیات سعدی شیرازی / شرح و تفسیر

1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…

1 سال ago

غزل شماره 12 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر

1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…

1 سال ago

غزل شماره 170 دیوان غزلیات سعدی شیرازی / شرح و تفسیر

1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…

1 سال ago